Sunday, July 22, 2018

اصلاح­ طلبی مردم ­محور! مغالطه و اصطلاح ­سازی برای یک مرزبندی کاذب


اصلاح­ طلبی مردم ­محور! مغالطه و اصطلاح ­سازی برای یک مرزبندی کاذب


//منتشر شده در صفحه نخست روزنامه همدلی، شماره 924، با عنوان اصلاح‌طلبی مردم‌محور و یک مرزبندی کاذب، شنبه 30 نیر 97//



چندی است در پی نا امیدی مردم از تاثیرگذاری جبهه اصلاحات و پس از اعتراضات دیماه سال گذشته، اصطلاحات و واژه ­هایی توسط وفاداران به این طیف، در سپهر سیاسی ایران برای پالودن و احیای جنبش اصلاح­ طلبی رواج یافته است تا اعتماد از دست رفته­ ی جامعه جلب شود و پس از ناکارامدی ­ها، عدول از شعارها و سوء مدیریت­ های متوالیِ اشخاصی که با این نام وارد بدنه­ ی حاکمیت شدند، بار دیگر اقبال و نگاه مثبت مردمی را بسوی خود معطوف سازند. از این رو با تبلیغات بسیار و بولد کردن این اصطلاحات و درخواست­ هایی نظیر اصلاحِ اصلاحات، در نامه­ های سرگشاده و مقالات و مصاحبه­ ها، سعی در ایجاد مرزبندی هستند با اصلاح­ طلبان داخل در حاکمیت. مرزبندی ­ای که خود نیز اعتقاد چندانی بدان نداشته و حمایت ­های گاه و بیگاه از دولت و تلاش آنان برای طبیعی جلوه دادن شرایط حاکم بر جامعه (یا به اصطلاح مبارزه با سیاه نمایی! و القای امید به جامعه)، این دوگانگی رفتار را عیان می­ کند.
دسته ­بندی مردم­ محوری (جامعه­ محوری) و حکومت ­محوری از این قسم اصطلاحات و تقسیم ­بندی­ های ابداعی است که بواسطه­ ی زیبایی و بار مثبت آن، این روزها بسیار پرکاربرد است اما از لحاظ معناشناختی، از اساس غلط و با فهوای منظوری که ایشان دارند در تضاد است. اما چرا؟
پاسخِ مغالطه اول: اصلاح ­طلبی یعنی تغییر نظام به نفع جامعه و اگر هدف از اصلاحات تنها منافع حکومت باشد (حکومت­محوری) و دغدغه اجتماعی و نفع مردمی در کار نباشد نمی ­توان اصلا کسی را اصلاح طلب نامید! هرچند با اغماض واژه حکومت­ محور بودن را هم به آن اضافه کرد. همه کسانی که خود را اصلاح ­طلب می دانند بخاطر تعریف واژه ­ی اصلاح ­طلبی، باید جامعه­ محور باشند.
این نامگذاری از این رو اشتباه است که اصلاح­ طلبانِ حکومت­ محور در این تقسیم ­بندی و با اصول تعریف شده برای کنشگرانِ اصلاح طلب، ابدا در جرگه اصلاح ­طلبان قرار نمی ­گیرند بلکه محافظه ­کارانی هستند از حاکمیت که برای بقای آن تلاش می­کنند و در صددند به مشروعیت نظام کمک کنند و یا افرادی قدرت ­طلب، خودمحور و فرصت­ طلبند که با سوءاستفاده از نام مردم نگاهشان تنها به کام خود معطوف است.
از سوی دیگر، اصلاح­ طلبان جامعه ­محور نیز می­ توانند در بدنه حاکمیت حضور هم داشته باشند و صرف مردم­ محوری ناقض این مهم نیست که این طیف از کنشگران نباید برای رسیدن به قدرت تلاش کنند. به بیان شفاف ­تر، القای این تفکر که جامعه­ محوری اصلاحات باید و تنها خارج از حاکمیت و بدون تلاش برای رسیدن به قدرت باشد صحیح نیست چرا که یکی از راه­ های تغییرات و اصلاح نظام، ورود به آن و اعمال تغییرات از موضع قدرت است. پس صرف حضور یا عدم حضور در حکومت نمی­تواند ناقض جامعه­ محور بودن کسی باشد و صرف نبودن در بدنه حکومت هم نمی­ تواند اصلِ متضمن نگاه جامعه­ محور بودن کسی قرار بگیرد، بنابرین اصلاح­ طلبان جامعه­ محور، طیف وسیعی از کنشگران را شامل می­ شوند.
پاسخ مغالطه دوم: اگر به اصطلاح­ سازی و عالمانه بودن این دسته ­بندی بسیار خوش­بین باشیم و اینگونه استنباط کنیم که این تقسیم­ بندی از آنجا نشات می­ گیرد که به تعبیر آنان، چون عده­ ای از کنشگران، اصلاحات را از بالا و با شرط حضور و تعامل با حکومت پی می­ گیرند و از این رو نیازمند حضور در حکومت هستند و متعاقبا مجبور می ­شوند برای حضور در حکومت (با هدف ایجاد اصلاحات) به هر محدودیتی تن بدهند و وقتی هم که وارد حاکمیت می­ شوند، دست و بالِ بسته ­ای دارند (چون دارند در زمین محافظه ­کاران فعالیت می­ کنند)، از این رو با این تعاریف، این طیف را حکومت­ محور می­ نامند ولو با نیت خیر و نگاه مردمی! باز هم نمی­ تواند نام گذاری صحیحی باشد چرا که همچنان علیرغم روش اصلاح­ طلبی آنان که منوط است به حضور در حاکمیت با هر شرایطی، باز نگاه جامعه ­محور دارند.
با این تعاریف، اگر منظور این تئوریسین­ ها از دسته ­بندی فوق، این استدلال باشد، با اغماض تنها می­ بایست کسانیکه پیش شرط­ های حاکمیت برای فعالیت سیاسی و اصلاح­ طلبی در چهارچوب­ های مورد نظر حاکمیت را نپذیرند و با شرایط حاضر قصدی برای ورود به حاکمیت نداشته باشند، جامعه ­محور هستند! استدلالی که با آن افراد خوشنام سیاست ایران نیز متقاعد شده­ اند که از این اصطلاحات استفاده کنند.
با این استدلال، جامعه­ محورهای اصلاحات و به تعبیری اصلاح­ طلبانی که باید به سمت مردم­ محوری بروند باید تارک قدرت شده و دولت و حاکمیت را به محافظه­ کاران واگذار و از اصلاح نظام بصورت مستقیم دست بردارند، به گفتمان­ سازی روی آورده و امیدوار باشند محافظه­ کاران در طول زمان به سمت گفتمان آنان چرخش پیدا کنند، کاری که اصلاح­ طلبان نسل اول یا به تعبیر رایج لیبرال­ ها به درستی در دهه شصت کردند چرا که فضای جامعه، بلوغ و هوش اجتماعی و خواست اکثریت مردم در برابر خواست آن اقلیت قرار داشت. اما واقعیات کنونی این اصل را آشکار می­ کند که در طول قریب چهل سال، نظر اکثریت مردم و شرایط جامعه تغییر کرده، تحول از طریق اصلاحات زمان زیادی نداشته و اعتراضات و صبر مردم جوابگوی این پروسه طولانی نیست.
در مجموع، این نام گذاری و این تقسیم ­بندی بدون تبیین روش­ ها، اهداف و راهکارها و مبانی دسته ­بندی و تفاوت­ های ماهوی، تنها مغالطه و اصطلاح ­سازی پوپولیستی برای نیل به اهدافی است که در ابتدا قید شد وگرنه تحول­ خواهان از دید تئوریک به 3 دسته­ ی کاهش­ دهندگان آسیب؛ دنبال­ کنندگان و قانع­ شوندگان به اصلاحات جزئی و دنبال ­کنندگان اصلاحات ساختاری تقسیم می ­شوند. با این تفاسیر، نمی­ شود علم نظری سیاست را کنار گذاشت و اصطلاح و دسته­ بندی­ های اشتباه و بدون پشتوانه ­ای در جامعه رواج داد و بدان قانع بود و برای مبانی اصلاح­ طلبی برنامه ­ای نداشت.
اصطلاح دیگر این روزها، تقسیم­ بندیِ صحیح بروکراتیک و دموکراتیک است که به حق، تنها بر قامت کنشگران در یک نظام کاملا دموکرات و مردم ­سالار می ­نشیند.
این نام گذاری و دسته­ بندی اصلاح­ طلبان، با این استدلال که اصلاح­ طلبانِ دموکراتیک در خارج از حاکمیت به دنبال دموکراتیزاسیون هستند و اصلاح­ طلبانِ بروکراتیک در بدنه حاکمیت به نفع مردم به دنبال تعامل و رایزنی با نهادهای انتصابی و محافظه ­کارانِ حاکمند هم، گرچه صحیح اما نمی ­تواند از لحاظ تئوریک حق مطلب را ادا کند. چراکه در این تقسم ­بندی، اصلاح ­طلبانِ دموکراتیک خود طیف وسیعی از کنشگران تحول ­خواه با اهداف و دامنه ­ی تحول ­خواهی گوناگون را شامل می­شوند (هم اپوزیسیون خواهان تغییرات ساختاری و هم اصلاح طلبان در پی تحولات غیرساختاری).
کوتاه سخن اینکه تا وقتی این کنشگران بجای واقعی کردن تحلیل­ هایشان از شرایط و آوردن استدلال­ هایشان به بطن جامعه و زندگی با مردم، در پی اصطلاح­ سازی و ایجاد مرزبندی کاذب باشند- با این منظور که امید و اعتماد به اصلاحات را در مردم زنده نگاه دارند- هم نمی­ توانند به هدف خود برسند و هم اینکه خود از واقعیات دور شده و با تلقین توهمات به خود از مردم فاصله خواهند گرفت. 
اصلاح اصلاحات نیز طبعا اگر بخواهد از جنس همین واژه ­سازی­ ها و تقسیم­ بندی­ ها و مرزبندی­ های کاذبی باشد که خود مطرح­ کنندگان آن نیز بدان اعتقادی ندارند، نمی­ تواند به اصلاح جنبش اصلاحات در شرایط کنونی ختم شود چرا که تا مبانی غلط باشد هرچقدر هم پارلمان و نهاد بالادستی اضافه شود فقط کلاف ناکارامدی پیچیده ­تر شده و بلاتشبیه حکایت شیر ناصر الدین شاه و خوراک هفتگی یک گوسفندش و داستان نگهبانش تکرار می ­شود.


No comments:

Post a Comment