Sunday, July 22, 2018

اصلاح­ طلبی مردم ­محور! مغالطه و اصطلاح ­سازی برای یک مرزبندی کاذب


اصلاح­ طلبی مردم ­محور! مغالطه و اصطلاح ­سازی برای یک مرزبندی کاذب


//منتشر شده در صفحه نخست روزنامه همدلی، شماره 924، با عنوان اصلاح‌طلبی مردم‌محور و یک مرزبندی کاذب، شنبه 30 نیر 97//



چندی است در پی نا امیدی مردم از تاثیرگذاری جبهه اصلاحات و پس از اعتراضات دیماه سال گذشته، اصطلاحات و واژه ­هایی توسط وفاداران به این طیف، در سپهر سیاسی ایران برای پالودن و احیای جنبش اصلاح­ طلبی رواج یافته است تا اعتماد از دست رفته­ ی جامعه جلب شود و پس از ناکارامدی ­ها، عدول از شعارها و سوء مدیریت­ های متوالیِ اشخاصی که با این نام وارد بدنه­ ی حاکمیت شدند، بار دیگر اقبال و نگاه مثبت مردمی را بسوی خود معطوف سازند. از این رو با تبلیغات بسیار و بولد کردن این اصطلاحات و درخواست­ هایی نظیر اصلاحِ اصلاحات، در نامه­ های سرگشاده و مقالات و مصاحبه­ ها، سعی در ایجاد مرزبندی هستند با اصلاح­ طلبان داخل در حاکمیت. مرزبندی ­ای که خود نیز اعتقاد چندانی بدان نداشته و حمایت ­های گاه و بیگاه از دولت و تلاش آنان برای طبیعی جلوه دادن شرایط حاکم بر جامعه (یا به اصطلاح مبارزه با سیاه نمایی! و القای امید به جامعه)، این دوگانگی رفتار را عیان می­ کند.
دسته ­بندی مردم­ محوری (جامعه­ محوری) و حکومت ­محوری از این قسم اصطلاحات و تقسیم ­بندی­ های ابداعی است که بواسطه­ ی زیبایی و بار مثبت آن، این روزها بسیار پرکاربرد است اما از لحاظ معناشناختی، از اساس غلط و با فهوای منظوری که ایشان دارند در تضاد است. اما چرا؟
پاسخِ مغالطه اول: اصلاح ­طلبی یعنی تغییر نظام به نفع جامعه و اگر هدف از اصلاحات تنها منافع حکومت باشد (حکومت­محوری) و دغدغه اجتماعی و نفع مردمی در کار نباشد نمی ­توان اصلا کسی را اصلاح طلب نامید! هرچند با اغماض واژه حکومت­ محور بودن را هم به آن اضافه کرد. همه کسانی که خود را اصلاح ­طلب می دانند بخاطر تعریف واژه ­ی اصلاح ­طلبی، باید جامعه­ محور باشند.
این نامگذاری از این رو اشتباه است که اصلاح­ طلبانِ حکومت­ محور در این تقسیم ­بندی و با اصول تعریف شده برای کنشگرانِ اصلاح طلب، ابدا در جرگه اصلاح ­طلبان قرار نمی ­گیرند بلکه محافظه ­کارانی هستند از حاکمیت که برای بقای آن تلاش می­کنند و در صددند به مشروعیت نظام کمک کنند و یا افرادی قدرت ­طلب، خودمحور و فرصت­ طلبند که با سوءاستفاده از نام مردم نگاهشان تنها به کام خود معطوف است.
از سوی دیگر، اصلاح­ طلبان جامعه ­محور نیز می­ توانند در بدنه حاکمیت حضور هم داشته باشند و صرف مردم­ محوری ناقض این مهم نیست که این طیف از کنشگران نباید برای رسیدن به قدرت تلاش کنند. به بیان شفاف ­تر، القای این تفکر که جامعه­ محوری اصلاحات باید و تنها خارج از حاکمیت و بدون تلاش برای رسیدن به قدرت باشد صحیح نیست چرا که یکی از راه­ های تغییرات و اصلاح نظام، ورود به آن و اعمال تغییرات از موضع قدرت است. پس صرف حضور یا عدم حضور در حکومت نمی­تواند ناقض جامعه­ محور بودن کسی باشد و صرف نبودن در بدنه حکومت هم نمی­ تواند اصلِ متضمن نگاه جامعه­ محور بودن کسی قرار بگیرد، بنابرین اصلاح­ طلبان جامعه­ محور، طیف وسیعی از کنشگران را شامل می­ شوند.
پاسخ مغالطه دوم: اگر به اصطلاح­ سازی و عالمانه بودن این دسته ­بندی بسیار خوش­بین باشیم و اینگونه استنباط کنیم که این تقسیم­ بندی از آنجا نشات می­ گیرد که به تعبیر آنان، چون عده­ ای از کنشگران، اصلاحات را از بالا و با شرط حضور و تعامل با حکومت پی می­ گیرند و از این رو نیازمند حضور در حکومت هستند و متعاقبا مجبور می ­شوند برای حضور در حکومت (با هدف ایجاد اصلاحات) به هر محدودیتی تن بدهند و وقتی هم که وارد حاکمیت می­ شوند، دست و بالِ بسته ­ای دارند (چون دارند در زمین محافظه ­کاران فعالیت می­ کنند)، از این رو با این تعاریف، این طیف را حکومت­ محور می­ نامند ولو با نیت خیر و نگاه مردمی! باز هم نمی­ تواند نام گذاری صحیحی باشد چرا که همچنان علیرغم روش اصلاح­ طلبی آنان که منوط است به حضور در حاکمیت با هر شرایطی، باز نگاه جامعه ­محور دارند.
با این تعاریف، اگر منظور این تئوریسین­ ها از دسته ­بندی فوق، این استدلال باشد، با اغماض تنها می­ بایست کسانیکه پیش شرط­ های حاکمیت برای فعالیت سیاسی و اصلاح­ طلبی در چهارچوب­ های مورد نظر حاکمیت را نپذیرند و با شرایط حاضر قصدی برای ورود به حاکمیت نداشته باشند، جامعه ­محور هستند! استدلالی که با آن افراد خوشنام سیاست ایران نیز متقاعد شده­ اند که از این اصطلاحات استفاده کنند.
با این استدلال، جامعه­ محورهای اصلاحات و به تعبیری اصلاح­ طلبانی که باید به سمت مردم­ محوری بروند باید تارک قدرت شده و دولت و حاکمیت را به محافظه­ کاران واگذار و از اصلاح نظام بصورت مستقیم دست بردارند، به گفتمان­ سازی روی آورده و امیدوار باشند محافظه­ کاران در طول زمان به سمت گفتمان آنان چرخش پیدا کنند، کاری که اصلاح­ طلبان نسل اول یا به تعبیر رایج لیبرال­ ها به درستی در دهه شصت کردند چرا که فضای جامعه، بلوغ و هوش اجتماعی و خواست اکثریت مردم در برابر خواست آن اقلیت قرار داشت. اما واقعیات کنونی این اصل را آشکار می­ کند که در طول قریب چهل سال، نظر اکثریت مردم و شرایط جامعه تغییر کرده، تحول از طریق اصلاحات زمان زیادی نداشته و اعتراضات و صبر مردم جوابگوی این پروسه طولانی نیست.
در مجموع، این نام گذاری و این تقسیم ­بندی بدون تبیین روش­ ها، اهداف و راهکارها و مبانی دسته ­بندی و تفاوت­ های ماهوی، تنها مغالطه و اصطلاح ­سازی پوپولیستی برای نیل به اهدافی است که در ابتدا قید شد وگرنه تحول­ خواهان از دید تئوریک به 3 دسته­ ی کاهش­ دهندگان آسیب؛ دنبال­ کنندگان و قانع­ شوندگان به اصلاحات جزئی و دنبال ­کنندگان اصلاحات ساختاری تقسیم می ­شوند. با این تفاسیر، نمی­ شود علم نظری سیاست را کنار گذاشت و اصطلاح و دسته­ بندی­ های اشتباه و بدون پشتوانه ­ای در جامعه رواج داد و بدان قانع بود و برای مبانی اصلاح­ طلبی برنامه ­ای نداشت.
اصطلاح دیگر این روزها، تقسیم­ بندیِ صحیح بروکراتیک و دموکراتیک است که به حق، تنها بر قامت کنشگران در یک نظام کاملا دموکرات و مردم ­سالار می ­نشیند.
این نام گذاری و دسته­ بندی اصلاح­ طلبان، با این استدلال که اصلاح­ طلبانِ دموکراتیک در خارج از حاکمیت به دنبال دموکراتیزاسیون هستند و اصلاح­ طلبانِ بروکراتیک در بدنه حاکمیت به نفع مردم به دنبال تعامل و رایزنی با نهادهای انتصابی و محافظه ­کارانِ حاکمند هم، گرچه صحیح اما نمی ­تواند از لحاظ تئوریک حق مطلب را ادا کند. چراکه در این تقسم ­بندی، اصلاح ­طلبانِ دموکراتیک خود طیف وسیعی از کنشگران تحول ­خواه با اهداف و دامنه ­ی تحول ­خواهی گوناگون را شامل می­شوند (هم اپوزیسیون خواهان تغییرات ساختاری و هم اصلاح طلبان در پی تحولات غیرساختاری).
کوتاه سخن اینکه تا وقتی این کنشگران بجای واقعی کردن تحلیل­ هایشان از شرایط و آوردن استدلال­ هایشان به بطن جامعه و زندگی با مردم، در پی اصطلاح­ سازی و ایجاد مرزبندی کاذب باشند- با این منظور که امید و اعتماد به اصلاحات را در مردم زنده نگاه دارند- هم نمی­ توانند به هدف خود برسند و هم اینکه خود از واقعیات دور شده و با تلقین توهمات به خود از مردم فاصله خواهند گرفت. 
اصلاح اصلاحات نیز طبعا اگر بخواهد از جنس همین واژه ­سازی­ ها و تقسیم­ بندی­ ها و مرزبندی­ های کاذبی باشد که خود مطرح­ کنندگان آن نیز بدان اعتقادی ندارند، نمی­ تواند به اصلاح جنبش اصلاحات در شرایط کنونی ختم شود چرا که تا مبانی غلط باشد هرچقدر هم پارلمان و نهاد بالادستی اضافه شود فقط کلاف ناکارامدی پیچیده ­تر شده و بلاتشبیه حکایت شیر ناصر الدین شاه و خوراک هفتگی یک گوسفندش و داستان نگهبانش تکرار می ­شود.


Monday, July 16, 2018

سیاست­ ورزی در چهار قَبا


سیاست­ ورزی در چهار قَبا 

نگاهی به کارنامه سیاسی و مبارزاتی یزدی از چهار زاویه
//منتشر شده در صفحه تاریخ دو ماهنامه چراغ روشن، شماره سوم، یادنامه ابراهیم یزدی، آبان 96//


صرف­ نظر از شخصیت علمی-حرفه ­ای مرحوم دکتر ابراهیم یزدی و تلاش او برای تبدیل شدن به یک ایدئولوگ دینی، و شخصیت رئوف خانوادگیش، سابقه ­ی سیاسی و مبارزاتی یزدی خود به تنهایی دارای چند بُعد است. بعبارتی یزدی مردیست تاریخ ­ساز و پیچیده و دارای شخصیتی چند بُعدی که تنها در یک بُعد، چند وجه دارد. یزدی در عرصه­ های مختلفی حضور فعال داشته­ اما حضورش در سیاست بر همه آن­ها سایه انداخته ­است. در واقع اگرچه یزدی فقط سیاستمدار نبود اما سیاستمدار بودنش بر دیگر ابعاد زندگی او می ­چربد. حال اگر بخواهیم فقط از یزدی سیاستمدار حرف بزنیم، باز هم کاری سخت پیش رو داریم. چه آنکه یزدی بیش از نیم قرن و بطور مداوم فعالیت سیاسی سطح بالایی داشته و منطقاً باید برای معرفی او تغییرات طبیعی انسانی-اجتماعیش در طی این مدت طولانی را بررسی کرد.  به بیان دیگر باید مشخص کنیم وقتی از یزدی صحبت می­ کنیم از کدام شخصیت او سخن می­گوییم و آن یزدی چه ویژگی داشته است؟
نگاهی به کارنامه سیاسی یزدی نشان می­ دهد که زندگی او در عرصه فعالیت سیاسی از چهار مرحله اصلی تشکیل می شود: یزدی بمثابه فعال دانش ­آموزی، دانشجویی و فعال مدنی، یزدیِ انقلابی و چریک، یزدیِ دیپلمات و سیاستمدار و در نهایت یزدیِ مصلح. این وجه های شخصیت مبارز یزدی را در وهله اول، خانواده و دغدغه ­های تربیتی و در برهه ­های بعدی، انتخاب هایش می ­سازد و خصیصه­ این وجه­ های شخصیتی نیز، کنش ­های اوست.­
اگرچه عموماً چنین تقسیم بندی­ هایی دقیق نیست اما راه را برای سایر تحلیل ­ها هموار می ­کند. وقتی یک ایدئولوگ برای معرفی خود از چندین مرحله فکریش صحبت می ­کند، چگونه می ­توان یک فعال سیاسی را که به اقتضای سیال بودن جامعه و شرایط سیاسی، پیوسته در حال تغییر و دگرگونی است با یک عنوان کلی معرفی کرد و به ارزیابی عملکرد او پرداخت؟ بنابراین اگر با اغماض نظری از یزدی اول، دوم، سوم و یزدی چهارم سخن بگوییم، سخن به گزافه نگفتیم و به تحلیل درست ­تر و دقیق­ تر نزدیک شده­ ایم. چنان که آن مرحوم نیز در تحلیل ­های تاریخی خود به این نکته توجه داشت و بعنوان مثال سیر تحولاتی سیاسی-اجتماعی بعد از انقلاب را به ادوار مختلفی همچون جمهوری اول تا پنجم تقسیم می ­کرد.
بااینکه حفظ توازن در ابعاد شخصیتی برای هر انسانی دشوار است، یزدی در ابعاد اصلی زندگیش توانسته بود تعادلی نسبی ایجاد کند. اما ابعاد چهارگانه ­ی شخصیتی او در مبارزه و سیاست با اینکه به تکامل گام بگام و بلوغ فکر سیاسی او منجر شد، گاها در برابر هم ایستاده و یزدی را با تردیدها، دودلی ­ها و تعلّل در انتخاب­ هایش و گاها ناکامی ­ها و پشیمانی ­هایی مواجه کرده­ است. اما درکل برآیند این تردیدها و انتخاب ­ها، برای یزدیِ زیرک و پیچیده، مثبت بوده و عاقبت به خیری را برای او رقم زد. 
گرچه این چهار وجه از سابقه مبارزاتی و سیاسی یزدی را لزوما نمی ­توان بصورت زمانی، خطی، منفصل و در پی یکدیگر دسته ­بندی کرد اما نمی ­توان گفت چهره یزدی در هر برهه نیز پیامد تجربه و کنش او در مرحله بلوغ یافته از چهره پیشین او نیست، بعبارتی هر بُعد از شخصیت یزدی در برهه ­ای از زندگی او شکل می­ گیرد، به بلوغ می­رسد، منجر به ایجاد شخصیتی جدید از او می ­شود و گاه این شخصیت­ ها در کنار هم به مبارزه ادامه می ­دهند و گاه در تقابل با یکدیگر قرار می ­گیرند و یزدی مردّد را ناگزیر به انتخاب می ­کنند.
انتخاب­ های یزدی را اگر نتوان همیشه صحیح خواند اما می­ توان آن­ها را نتیجه ­ی نیّت خالص او دانست و می­ توان گفت یزدی در بزنگاه ­های تاریخی، زیرکانه عمل کرده و از دایره­ ی انصاف نیز خارج نشده. هرچند تقریبا تمامی انتقادات به یزدی، چه خود انتقادی­ ها و چه نقدهای دلسوزانه و اجتماعی، به انتخاب ­هایش در تردیدها و دودلی ­های او باز می ­گردد.
تردیدها و تقابل ­ها و انتخاب­ های یزدی تا ایجاد شخصیت بالغ و غایی او در سال­ های پایانی حیاتش ادامه می ­یابد و پس از آن است که یزدی به مانند سلف خویش مرحوم مهندس مهدی بازرگان، به یقین نسبی رسیده و به یک مصلح اجتماعی بدل می ­شود. 


ادامه این مقاله را به ترتیب در بخش های ذیل مطالعه فرمایید:
یزدی به مثابه یک فعال دانش آموزی، دانشجویی - پرده اول از زندگی ابراهیم یزدی (قسمت اول از یادداشت سیاست ورزی در چهار قبا) 

یزدی به مثابه یک فعال دانش آموزی، دانشجویی

یزدی به مثابه یک فعال دانش آموزی، دانشجویی

پرده اول از زندگی ابراهیم یزدی (قسمت اول از یادداشت سیاست ورزی در چهار قبا) 
//منتشر شده در صفحه تاریخ دو ماهنامه چراغ روشن، شماره سوم، یادنامه ابراهیم یزدی، آبان 96//


مقدمه و بخش نخستین این یادداشت را در لینک ذیل مطالعه فرمایید:
نگاهی به کارنامه سیاسی و مبارزاتی یزدی از چهار زاویه (مقدمه یادداشت سیاست ورزی در چهار قبا)

یزدیِ فعال دانش ­آموزی و دانشجویی، اولین بعد از شخصیت سیاسی و مبارزاتی یزدی است که در پرده اول از زندگی پربارش شکل می­گیرد، مشق سیاست می­آ­موزد و پایه و زیربنا­ی ابعاد دیگر مبارزاتی او می ­شود، این بُعد از شخصیت او، یزدی انقلابی را و ایضا یزدی دیپلمات و سیاستمدار را در دامن خود می­ پروراند و به تقابل با ابعاد دیگر شخصیتی او بر نمی ­خیزد و انتقاد، تردید و عملکرد این بُعد شخصیتی، پشیمانی ­ای را نیز برای او بدنبال ندارد. همچون پناهگاهی برای خستگی­ های او می­ ماند و هروقت سایر ابعاد شخصیت او به تقابل با یکدیگر بر می­ خیزند و او از ادامه در مسیر یکی از ابعاد شخصیتش مُنصرف می­شود، نقطه ­ی بازگشت یزدی می­ گردد.
شخصیت دکتر ابراهیم یزدی در دوره اول زندگیش همانگونه که خود می­ گوید تحت تاثیر شرایط مذهبی خانواده است و یزدی از فعالیت ­های سیاسی و شخصیت برادران بزرگترش الگوبرداری می­ کند. پدر او در سال ­های حکومت رضاخان، به جرم انجام مراسمات مذهبی جمعی به زندان می­ افتد و او سال ­های تلخ اشغال ایران بدست متفقین را به چشم می ­بیند و در فضای استعمار و استبداد ستیز جامعه رشد و نمو می ­یابد. با ورود به دبیرستان دست به قلم می­ شود و بمناسبت یکصدمین سال تاسیس مدرسه دارالفنون مقاله می ­نویسد و در هیئت ­ها و انجمن­ های دانش­ آموزی-مذهبی عضو می ­شود و در تاسیس صندوق خیریه برای دانش ­آموزان نیازمند همکاری می ­کند. یزدی تربیت شده زیر نظر برادران بزرگتر و تحصیل کرده­ اش، مجله دانش ­آموزان را به کمک دوستانش بنا می ­نهد و با تشویق برادرش کاظم یزدی، در 15 سالگی به عضویت نهضت خداپرستان سوسیالیست در می­ آید، در نهضت خداپرستان سوسیالیست در کلاس­ ها و اردوهای جمعی زیر نظر نخشب، آشتیانی و شکیبا مطالب فلسفی و مبانی فکری و عقیدتی و اقتصادی را آموزش می­ بیند و با برادرش اسماعیل به تشکیل سازمان دانش ­آموزی و نشریه داخلی آن تحت عنوان "انقلاب" مبادرت می ­ورزد و با بازرگان و طالقانی آشنا می ­شود.
یزدی در تاسیس جمعیت تعاونی خداپرستان در سال ­های پایانی دبیرستان همکاری کرده و در این جمعیت، تاریخ مشروطه را زیر نظر برادرش کاظم می ­آموزد و به محض ورود به دانشگاه به عضویت انجمن تازه تاسیس اسلامی دانشجویان در می­ آید و عضو شورای مرکزی و هیئت اجرایی آن شده و به سخنرانی می ­پردازد و در تمام دوران دانشجویی عضو این انجمن می ­ماند. عضویت در انجمن اسلامی دانشجویان او را با مرحوم مهندس عزت ­الله سحابی و دکتر مصطفی چمران همکار می ­کند و در انتشار نشریه گنج شایگان توسط این انجمن همکاری می ­کند.
یزدی در ماجرای حمایت از مصدق در خرید اوراق قرضه ملی، تظاهرات 14 آذر1330 و قیام ملی 30 تیر 1331 فعالانه همکاری می ­کند. با آشنایی و ارتباط­ گیری با آیت ­الله طالقانی و مجذوب شدن دانشجویان به تفاسیر قرآنی طالقانی در مسجد هدایت، انجمن اسلامی دانشجویان میزبان بزرگانی چون طالقانی می­ شود و نشریه این انجمن، در سال­ های پس از کودتا، صدای جنبش روشنفکری دینی می­ شود و مقالاتی از مهندس بازرگان و دکتر سحابی را منتشر می ­کند. یزدی و هم ­مسلکانش به قلم ­زنی در آن نشریه مشغول می ­شوند و انجمن اسلامی نهادی می ­شود که دانشجویان با روحانیون قم ارتباط برقرار کنند تا اشخاصی چون آیت ­الله مطهری، امام موسی صدر، خسروشاهی و بهشتی را در اعیاد مذهبی به انجمن دعوت کرده و شنوای سخنرانی آنان باشند. سفرهای یزدی به قم و دیدار با روحانیونی چون علامه طباطبایی باعث شکل­ گیری نطفه ی همکاری و ارتباط او با روحانیون در این مرحله از زندگی او می ­شود.
یزدی دیپلمات بودن را نیز در دوره دانشجویی و در این برهه از زندگی خود مشق می­ کند و در سال ­های پس از مبارزات ضد استعماری مصدق که دانشگاه تهران، میزبان دانشجویان شمال افریقا نظیر مصر، تونس و الجزایر است در حمایت از جنبش استقلال طلبانه ­ی ضد استعمار فرانسه، متنی خطاب به دبیرکل سازمان ملل می ­نویسد و با دانشجویان پاکستانی ارتباط می­گیرد.
در ماجرای کودتا و پس از آن، به بازداشت اساتید دانشگاه تهران در 16مهر1332 و پس از آن، تظاهرات در مسجد شاه و اعتراض به فلسفی، واعظ درباری به سازماندهی اعتراضات می­ پردازد و در 21 آبان1332 در تظاهرات علیه محاکمه مصدق در میدان بهارستان بازداشت می ­شود و گزارش ­فعالیت­ های جنبش اعتراضی را خود مستقیماَ به آیت ­الله زنجانی و مهندس بازرگان و رحیم عطایی می ­دهد و در انتشار نشریه راه مصدق تا سال 1336 همکاری می­ کند و حتی لو رفتن چاپخانه و بازداشت مهندس سحابی در سال1333 نیز نمی­ تواند مانع انتشار آن شود.
یزدیِ جوان آنقدر در شخصیت رشد یافته خود خوب ظاهر می ­شود که در سال 1335 گزارش عملکرد 34 ماهه نهضت مقاومت ملی را او می ­نویسد و برای بزرگان سیاسی زمانه به شخصیتی شناخته شده بدل می­ گردد و در مکتب تربیتی و اجتماعی عملی (متاع) که در سال1335 به ابتکار بازرگان شکل می ­گیرد عضو هیئت موسس می­ شود و در سال1336 نیز  انجمن اسلامی پزشکان را به تبع انجمن اسلامی مهندسین بهمراه برادرش دکتر کاظم یزدی، دکتر عالی و دکتر عباس حائری تاسیس می­ کند.
یزدی در سازماندهی تظاهرات 14تا16 آذر1332 که به شهادت دانشجویان دانشگاه تهران می­ انجامد نیز همکاری می ­کند. و آشتی­ ناپذیری دژخیمان و خفقان حاکم و شوق ایجاد حکومت اسلامی، بارقه ­های تبدیل یزدی به یک انقلابی را نمایان می­کند. او با فدائیان اسلام ارتباط برقرار می ­کند و در اعتراضات به نصب مجسمه شاه تا تظاهرات علیه حوادث مصر و سرکوب مردم پراگ شرکت می ­جوید.
پرده اول فعالیت ­های سیاسی یزدی به مثابه یک فعال دانشجویی-دانش­ آموزی با مهاجرت او به امریکا در سال 1339 پایان می­ یابد و یزدی در همین قالب این بار در امریکا به فعالیت­ هایش ادامه می ­دهد، اما فعالیت ­های یزدی در این ردا در امریکا، بمانند ایران از نظر زمانی پیوستگی خطی ندارد. بذر انقلابی یزدی در تهران جوانه زده و دیریست که یزدی انقلابی، او را از یزدی فعال دانشجویی-مدنی جدا ­کند، هرچند در پی ناکامی­ های یزدیِ انقلابی، پس از مدتی قریب به 3 سال، او بار دیگر در قبای فعالِ دانشجویی-مدنی ظاهر می ­شود.
یزدی در همان بدو ورود به امریکا در سال39، با چمران و قطب­ زاده، دوستان دوره فعالیت دانش­ آموزیش در تهران و نخشب و دکتر شایگان ارتباط برقرار می ­کند و گزارش جبهه ملی دوم در تهران را به آنان داده و پیشنهاد تاسیس شاخه خارجی جبهه ملی را به دکتر شایگان ارائه می ­دهد و مامور تهیه اساسنامه و عضوگیری این تشکل می ­گردد. کادرسازی و تشکیل شورای موقت و تهیه اساسنامه را یزدی بصورت جدی در این برهه تمرین می­ کند و در دوره انقلاب57 این مهارت او به بلوغ می­رسد. شایگان رئیس شورا و خود دبیر شورای موقت جبهه ملی در خارج از کشور می ­شود. پس از تشکیل اولین کنگره در ابتدای سال1341 و تصویب اساسنامه و انحلال شورای موقت و تشکیل شورای مرکزی جدید، نخشب مسئول تبلیغات شورا شده و چمران مسئول مالی و خود یزدی مسئول تشکیلاتی و مجددا دبیر شورا می­ گردد. جبهه ملی و مشخصا یزدی و دوستانش در خارج به انتشار نشریات "اندیشه جبهه" و "اخبار جبهه ملی" مبادرت می­ ورزند. از سوی دیگر در اروپا، پرویز امین، تقی زاده و علی شریعتی جبهه ملی اروپا را بصورت خودجوش راه ­اندازی می ­کنند و نشریه "ایران آزاد" به مدیرمسئولی و سردبیری شریعتی را منتشر می ­کنند. یزدی مکاتبات خود را با رحیم عطایی، دکتر احمد صدر حاج سیدجوادی و مهندس بازرگان در ایران و شریعتی و امین در اروپا بی ­وقفه ادامه می ­دهد. اندکی پس از تشکیل نهضت آزادی در ایران، یزدی و تنی چند از دوستان همفکرش آنرا کاملا در تطابق اندیشه­ های مذهبی-سیاسی خود می­ بینند و بدون اعلان عمومی، اساسنامه شاخه خارج از کشور نهضت توسط شریعتی و امین تهیه و با همراهی قطب زاده و چمران، هیئت موسسان این شاخه را تشکیل می­دهند و تایید بازرگان را نیز دریافت می ­کنند. با کنگره­ دوم جبهه در شهریور42، چمران با سکونت در غرب امریکا، به عضویت شاخه اجرایی نیز در می ­آید و یزدی و چمران، چاپخانه­ ای برای نشریات جبهه ملی راه ­اندازی می ­کنند.
راهپیمایی اعتراضی در 30تیر1340 و سالروز قیام ملی سی­ام تیر از دانشگاه کلمبیا تا مقر سازمان ملل، تظاهراتی به ابتکار چمران در اردیبهشت41 علیه شاه و در برابر هتل محل اقامت او، تظاهرات در اعتراض به حمله نیروهای نظامی به دانشگاه تهران در بهمن41 و رفراندوم انقلاب سفیدِ شاه و کنفرانس­ های مطبوعاتی در پی این اعتراضات، بست نشستن در سفارت ایران در واشنگتن و کنفرانس مطبوعاتی و تظاهرات به سمت کاخ سفید، تحصن در معبد نیایش سازمان ملل و درخواست ملاقات با رئیس سازمان ملل با پلاکارد و مقاومت چمران و یزدی در برابر پلیس و مصاحبه چمران با تلویزیون امریکا و پخش این مصاحبه در تمامی بخش­ های خبری در شبکه ­های تلویزیونی امریکا، راهپیمایی اعتراضی80 کیلومتری در بالتیمور، تحصن دوباره در سفارت ایران در امریکا، راه ­اندازی تظاهرات بزرگ در ایالت ­های مختلف امریکا در بهمن42 در اعتراض به شرایط خفقان در ایران و مکاتبه با جرائد امریکا که با دریافت کمک مالی به نفع شاه قلم می­زدند به همت شورای جبهه ملی قید شده با حضور کلیدی یزدی، با همکاری سازمان دانشجویان ایرانی که قطب ­زاده به عضویت هیئت دبیران آن درآمده بود و نهایتا گردهمایی بزرگ اعتراضی در نیویورک و لس­ آنجلس در خرداد1343 همزمان با اولین سالروز قیام 15خرداد و مصادف با سفر شاه به امریکا، مجموعه اقدامات میدانی یزدی و همفکرانش در قامت فعال دانشجویی-مدنی در امریکاست.
اما یزدی از همان سالیان عضویت در نهضت خداپرستان سوسالیست تحت آموزش­ های ایدئولوژیک برای مقابله با افکار حزب توده و مارکسیست ­های ضد مذهب قرار گرفته ­است و دوره­ ی دانشجویی و مبارزه در ایران را با این چالش سپری کرده ­است و اکنون در امریکا، جبهه ­ای که خود بانی تاسیس آن بود ائتلافی می ­شود از 3 دسته­ از فعالین ملی، ملی-اسلامی و چپگرا. شکاف در این ائتلاف شکننده با سخنرانی ضد اسرائیلی آیت­ الله خمینی عیان شده و از سوی دیگر با پدید آمدن اختلاف­ ها در جبهه ملی دوم در ایران و علنی شدن تشکیل نهضت آزادی در خارج از کشور و مشغولی­ های مضاعف در آن و بلوغ شخصیت انقلابی یزدی و همفکرانش، یزدی چریک شدن را بر می­ گزیند و از قالب فعال دانشجویی و مدنی در سال42،43 برای نخستین بار خارج می ­شود.
یزدی یکبار دیگر بصورت جسته و گریخته و در پی ناکامی ­های شخصیت انقلابیش و پس از بازگشت از مصر در سال1345 در قامت فعال دانشجویی-مدنی ظاهر می­ شود، اما این ­بار او دیگر صرفا یزدیِ فعال دانشجویی نیست، بلکه شخصیت بالغ انقلابی درونش، او را رها نمی ­کند و یزدی سعی می­ کند تعادلی بین این ­دو وجه از شخصیتش برقرار کند.
بازگشت یزدی از خاورمیانه، مصادف می ­شود با دوره­ ی رکود فعالیت ­های سیاسی در ایران و همانگونه که خود می­گوید فعالیت­های خارج از کشور نیز تا حد زیادی به شرایط داخلی مرتبط بود. این شرایط بعلاوه ناکامی در فعالیت­های چریکی در خاورمیانه باعث می­ شود یزدی یکبار دیگر قبای فعالیت دانشجویی و مدنی را به تن کند.
یزدی پس از بازگشت از مصر، با سازمان خدمات اسلامی که متشکل از مهاجرین فلسطینی در امریکاست با سخنرانی در جمع آنان باب همکاری را آغاز می­ کند و با انجمن اسلامی دانشجویان امریکا و کانادا نیز همکاری کرده و عضو آن می ­شود، مقابله با تفکرات چپ که از دوران دانش­ آموزی در تهران آغاز شده بود و عامل کمرنگ شدن فعالیت یزدی در جبهه ملی امریکا شده بود و در مصر به اوج رسیده بود، با عضویت در این انجمن به اوج رسیده و در کنفدراسیون دانشجویان ایرانی ادامه می­ یابد. او در این انجمن به تقویت جایگاه تشیع می ­پردازد و دبیر مذهبی این انجمن با اکثریت اهل تسنن می­ گردد و دانشجویان ایرانی را در این انجمن متحد کرده و بعدها در سال1352نماینده سفارت ایران را در گردهمایی سالانه این انجمن اخراج می ­کند. یزدی از ابزار انجمن برای صدور بیانیه ­های سیاسی علیه حکومت شاه و در حمایت از زندانیان سیاسی نظیر آیت­الله طالقانی بهره می­ جوید.
انجمن اسلامی دانشجویان امریکا و کانادا، با حضور یزدی در حمایت از جنبش ­های اسلامی در دیگر کشورها نیز گردهمایی و بیانیه صادر می­کند. پیش­ تر در تهران و سپس با ارتباطات با مصر و الجزایر، یزدی دیپلمات بودن را تمرین کرده ­است اما عضویت در این انجمن، ارتباطات یزدی را با فعالین سیاسی جنبش­ های اسلامی دیگر کشورها تقویت می­ کند. همایون کبیر از بنگلادش، باسمانچی از ترکیه، تیجانی از سودان، انیس احمد از پاکستان، حسین شهرستانی از عراق و عبدالله­ عبدالله از افغانستان نمونه­ ای از اشخاصی هستند که در این انجمن عضو بوده و بعدها در کشورهای خود متصدی پست­های مهم دولتی می­ گردند.
یزدی در قالب فعال دانشجویی، با اینکه دیگر دانشجو نیست، با امریکایی­ های مسلمان شده­ ی امت اسلام که ماهیتی سیاسی نظامی هم داشتند ارتباط می­ گیرد و با مالکوم ایکس دیدار و مباحثه می­ کند و به انتقاد از اعتقادات غلط نژادپرستانه سیاهپوستی گروه عالیجاه محمد می ­پردازد. جامعه اسلامی هیوستون را بنا می نهد و با مراکز مذهبی سایر ادیان مرتبط می­شود و تساهل و تسامح با ادیان دیگر را با برپا کردن مراسمات مذهبی در معبد راسکو بیش از پیش آموخته و تبلیغ می­ کند. اولین مسجد تکزاس را بنا می­ نهد و خود به تدریس قرآن از تفاسیر المیزان و پرتوی از قرآن می ­پردازد، فعالیت ­های مدنی و خیریه را پی می­گیرد، نشریه صدای اسلام و کتابخانه در مسجد هیوستون تاسیس می­ کند و مباحثه و گفتمان مسالمت ­آمیز با کلیساهای شهر هیوستون را آغاز می­ کند. در همایش­ های بین ادیان سخنرانی کرده و با ارتباط با رادیو و رسانه ­ها به تبلیغ نگرش اسلامی و دیدگاه­ های ضد استبدادی خود می ­پردازد. همایش ­های مذهبی در دانشگاه هیوستون برگزار می ­کند، خدمات پزشکی به بیماران مسلمان ارائه می ­دهد و ساعیانه به تصحیح نگرش غلط جامعه امریکا در مورد اسلام و حتی اشتباهات درج شده در منابع و کتب درسی می ­پردازد.
یزدی با رئیس سازمان زندان ­های تکزاس ارتباط گرفته و به تبعیض مذهبی در زندان ­های امریکا و مشکلات زندانیان مسلمان اعتراض و آن­ را رسانه­ ای می­ کند و موفق به کسب اجازه برای دیدارهای هفتگی خود و نمایندگان جامعه اسلامی از زندان ­ها می ­شود و به سخنرانی در طول این بازدیدها می ­پردازد. اقدام به آموزش ­های مرتب مذهبی می­ کند، به تهیه لیست زندانیان مسلمان و پیگیری وضعیت آن ­ها می ­پردازد و منابع مذهبی چون قرآن را برای آنان تهیه می ­کند.
یزدیِ فعال دانشجویی و مدنی در پرده دوم فعالیت ­هایش در امریکا، با سازمان ­هایی چون سازمان دانشجویان مسلمان ایرانی و شورای اسلامی دانشجویان و فارغ التحصیلان امریکای شمالی همکاری می ­کند.
اما با آغاز دهه50 و اوج گرفتن فعالیت­ های مسلحانه در داخل و علنی شدن فعالیت سازمان مجاهدین خلق که مورد تایید روحانیون انقلابی ­است یزدی برای همیشه از قالب اولیه خود بعنوان فعال دانشجویی-مدنی جدا می­ شود.



یزدی به مثابه یک مصلح اجتماعی - پرده چهارم از زندگی ابراهیم یزدی (قسمت چهارم از یادداشت سیاست ورزی در چهار قبا) 

یزدیِ انقلابی

یزدیِ انقلابی

پرده دوم از زندگی ابراهیم یزدی (قسمت دوم از یادداشت سیاست ورزی در چهار قبا) 
//منتشر شده در صفحه تاریخ دو ماهنامه چراغ روشن، شماره سوم، یادنامه ابراهیم یزدی، آبان 96//

مقدمه و بخش های نخستین این یادداشت را در لینک های ذیل مطالعه فرمایید:
نگاهی به کارنامه سیاسی و مبارزاتی یزدی از چهار زاویه (مقدمه یادداشت سیاست ورزی در چهار قبا)

یزدی به مثابه یک فعال دانش آموزی، دانشجویی - پرده اول از زندگی ابراهیم یزدی (قسمت اول از یادداشت سیاست ورزی در چهار قبا) 


اصلاح ­ناپذیری، استبداد، تمامیت ­طلبی و شرایط خفقان پیش­ رونده و روز افزونی که شاه برای ایران بوجود آورده بود و شوق رسیدن به آرزوی تشکیل حکومت اسلامی در کنار وسعت ارتباطات یزدی با نیروهای اپوزیسیون در تهران و امریکا و همچنین اوج گرفتن فعالیت­ های مسلحانه در داخل کشور، یزدی انقلابی را از پستوی ضمیرش در اواخر سال 1342 بیرون می ­کشد. شریعتی و امین در اروپا با مطالعات در باب انقلاب الجزایر، و ارتباط با رهبران جنبش آزادی بخش آن کشور، و یزدی و چمران در امریکا، با بررسی زندگینامه انقلابیون و مطالعه کتب مربوط به انقلاب­ ها و الگوبرداری از مبارزات چریکی در کوبا، درس­ های جنگ کره و انقلاب مسلحانه الجزایر از لحاظ فکری آماده­ ی تغییر مشی مبارزاتی شده­ اند و سیر ایدئولوژیک نگاه و قلم یزدی و همفکرانش در این مسیر بروز می­ یابد. در نهایت ظهور ناسیونالیسم عربی در خاورمیانه در کنار بازداشت سران جبهه ملی و نهضت آزادی و بازداشت و تبعید آیت­الله خمینی علل بروز این تفکر شده و یزدی پرشور و سرشار از آرمان را بهمراه دوستانش یکپارچه انقلابی می ­شوند.
علنی شدن تشکیل نهضت آزادی ایران در خارج از کشور و تشکیل شورای دوم این تشکل با حضور همفکرانی که به تازگی به خارج از کشور آمده­ اند، همچون غلامعباس توسلی، محمد توسلی، ابوالفضل بازرگان، فریدون سحابی و مهدی مظفری نیز مزید بر علت شده و باعث تشکیل سازمان مخصوص اتحاد و عمل (سماع) می ­گردد که هدف آن فعالیت سیاسی نظامی برای تدارک جنگ مسلحانه با رژیم شاه می ­شود.
آنان به این نتیجه می­ رسند که جنگ چریکی علیه ارتش­ های کلاسیک برای برهم زدن نظم شهرها و ممانعت از اعمال قدرت دولت در مناطق، بهترین راه سرنگونی رژیم شاه است. نتیجه­ ای بدست آمده از الگوبرداری از انقلاب­های مارکسیستی در امریکای جنوبی، اما این­ بار با ماهیت اسلامی. آنان ابتدا الجزایر را برای ایجاد پایگاه آموزشی مناسب می­ بینند و برنامه داشتند چند پزشک را به الجزایر فرستاده و با درآمد آنان مخارج مبارزات مسلحانه را تامین کنند.
سماع، ایجاد پایگاه و آموزش مسلحانه را همزمان از 2 کانال در مصر و الجزایر دنبال می­ کند کانال ارتباطی پرویز امین با الجزایر به نتیجه مطلوب نمی­ رسد اما کانال ارتباطی علی شریفیان با مصر، به نتیجه رسیده و مصری­ ها پایگاه و هزینه­ های آموزشی را تقبل می­ کنند. چمران و یزدی به اروپا رفته و همراه با امین به دعوت سفیر مصر در سوئیس هماهنگی­ های لازم را انجام می­ دهند و تابستان1343 تیم اول با ترکیب این سه تن بهمراه شریفیان و بهرام راستین در قاهره مستقر شوند. چمران و یزدی از مشاغل خود در امریکا استعفا و به اروپا می ­آیند اما شریعتی در بازگشت از ایران و پیوستن به آنان با مشکل مواجه شده دستگیر و زندانی می ­شود. راستین، امین، شریفیان و چنگیز حاجباشی اولین گروهی هستند که آموزش را شروع و سپس یزدی، چمران و علی نصر دومین گروه آموزشی را تشکیل می ­دهند. محمد توسلی که با چمران به قاهره آمده ­است بهمراه ابوالفضل بازرگان، رضا رئیس طوسی و 2 تن دیگر و سپس حسین حریری و طاهری قزوینی پس از دو گروه قید شده اولین چریک ­های آموزش دیده پادگان سماع در مصر می ­شوند و یزدی گذرنامه مصری با نام مستعار محسن فهیمی می ­گیرد.
آموزش ­های تئوریک و عملی، آنان را با این حقیقت مواجه می­ کند که در دانش مبارزه مسلحانه و حتی سیاسی، پیش از این چه میزان سطحی بوده ­اند. دستاورد سماع در مصر، تالیف جزوه­ های تهیه آسان مواد منفجره، تله ­های انفجاری، کوکتل مولتف بدست چمران و جزوه­ های سازماندهی مخفی و فن مبارزه با پلیس و شورشگری و ضد شورشگری بدست یزدی است که به ایران ارسال شده و بعدها در دهه50، انقلابیون ایرانی از آن استفاده می ­کنند.
ارتباط یزدی انقلابی با آیت ­الله خمینی در اواسط تابستان43 در زمان استقرار ایشان در ترکیه برقرار می ­شود و یزدی در بهمن43 اولین بار به نجف سفر کرده و با علمای شیعه دیدار و گفتگو می ­کند و این سفرها، تبادل نظرات و گزارشات ادامه می ­یابد. مهر1344 که آیت­ الله خمینی از ترکیه به نجف تبعید می­ شود، یزدی در بیروت بوده و محمد توسلی در عراق شرح سخنرانی و گزارش این تبعید را به یزدی و چمران ارائه می ­دهد و این ­دو با سفر به بغداد بهمراه توسلی و علی نفی خاموشی در آذر44 با آیت ­الله خمینی از نزدیک دیدار می­ کنند. این دیدارها تا سال1345 و تعطیلی پایگاه سماع در قاهره ادامه می ­یابد و نقطه آغاز تردیدها و دودلی ­های یزدی می­ گردد و فصل انتخاب ­های یزدی آغاز می ­شود. دور افتادن یزدی از شخصیت فعال دانشجویی-مدنی خویش و دوری از بازرگانی که در آن برهه در زندان ­های شاه به سر می ­برد از یکسو و ارتباطات مکرر با روحانیون انقلابی و مبارز و جذب شدن به شخصیت کاریزما و انقلابی آیت ­الله خمینی و نزدیکی دیدگاه ­ها و اهداف آنان با آیت ­الله خمینی از سوی دیگر، یزدی را مجاب به انتخاب بین دو شخص می ­کند و طبعا یزدیِ انقلابی، در غیاب بازرگان آرام، آیت­ الله خمینیِ انقلابی را بر می ­گزیند.
 اما عدم صداقت اعراب ناسیونالیست افراطی و نژادپرست مصری با اتحاد عربی علیه ایرانیان، مسئله خلیج فارس و "اسرائیلیانِ خلیج" خطاب کردن ایرانیان و مسئله خوزستان و حمایت آنان از عربستان و آغاز عادی سازی روابط ایران با مصر و احتمال سوءاستفاده مصر از چریک­ های ایرانی در مذاکره از یک سو و رکود فعالیت­ در داخل کشور و بیان موضع شفاف نهضت آزادی ایران در خارج در دو نامه به رئیس ­جمهور سوریه و دبیرکل اتحادیه عرب در موراد اختلافی از سوی دیگر ادامه همکاری با مصر را امکان ناپذیر می­ کند.
چمران بعدها در نامه­ ای به عملکرد خود و دوستانش در مصر، به غرور کاذب، اتکا به مصر و از بین رفتن استقلال، انتقاد کرده و به اشتباه بودن انتخاب خود و دوستانش اقرار می­ کند. سماع در سال45 منحل می ­شود و یزدی و چمران به امریکا  باز می­گردند و چریک ­های دیگر نیز متفرق شده یا به ایران باز می ­گردند. از این میان توسلی و امین برای مدتی در عراق مستقر می ­شوند و موجب ارتباط بیشتر یزدی و همفکرانش با روحانیون می ­گردند.
با ناکامی سماع در مصر، اولین فصل از داستانِ یزدیِ انقلابی به پایان می­ رسد. و یزدی در امریکا تا آغاز دهه50 از شخصیت صرفا انقلابی فاصله گرفته و به فعال دانشجویی-مدنی بدل می ­گردد، بااینکه این شخصیت انقلابی، دیگر خاموش و در پس پرده­ ی ضمیر یزدی باقی نمی­ ماند.
آغاز دهه50، آغاز دور جدید فعالیت ­ها علیه شاه توسط گروه­ های مسلح تازه تاسیسی که حمایت روحانیون را بهمراه دارند و گروه ­های چپ گرایی همچون چریک­ های فدایی است و مصادف است با خروج فعالین سیاسی نهضت از زندان. یزدی انقلابی در امریکا، از شاخه فارسی زبانان انجمن اسلامی دانشجویان امریکا و کانادا برای بیان مباحث سیاسی و انقلابی در بطن آموزش ­های دینی بهره می ­گیرد و کتب ایدئولوژیک بازرگان، مطهری و شریعتی را معرفی و انجمن و اعضای آن­را در مباحث سیاسی عمیق­ تر می ­کند و فعالیت این انجمن به 3 بعد ایدئولوژیک، سیاسی و نظامی تقسیم ­بندی می­ گردد. همزمان با آغاز این دور از مبارزات، آموزش مسلحانه داوطلبین توسط چمران در لبنان آغاز می ­شود و یزدی داوطلبین را در امریکا به گروه ­های مسلح داخل معرفی و یا برای آموزش به خاورمیانه می ­فرستد.
با علنی شدن فعالیت سازمان مجاهدین خلق در ایران، هسته سوم نهضت آزادی در خارج متشکل از شورای 3 نفره­ ی یزدی، چمران و قطب­ زاده در امریکا، شکل می­ گیرد و این شورا انتشار ماهنامه "پیام مجاهد" را آغاز می ­کند و به انتشار بیانیه­ ها و اخبار مبارزات روحانیون، اخبار و عملیات ­های چریک­ های فدایی و سازمان مجاهدین خلق را در کنار اخبار نهضت آزادی ایران و جبهه ملی در داخل و خارج مبادرت می ­ورزد. هیئت تحریریه پیام مجاهد متشکل از یزدی، رضا روحانی، حسین مظفری و کمال خرازی بوده و با تشکیل انجمن اسلامی دانشجویان امریکا و کانادا-شاخه فارسی زبانان هر شماره در ده هزار نسخه منتشر می ­شود و قرار می ­شود شورای موسس و سیاست ­گذار نشریه (چمران،یزدی و قطب­زاده) حداقل سالی یکبار با یکدیگر ملاقات کنند. یزدیِ انقلابی همچنین با اتحادیه انجمن­ های اسلامی دانشجویان اروپا در انتشار مجله "مکتب مبارز" همکاری می ­کند.
مخالفت یزدی با تکثیر جزوه "شناخت" منبع اصلی مجاهدین و رویارویی با ابوالحسن بنی ­صدر که در اروپا نشریه "خبرنامه" را منتشر می­ کند و خواهان تعطیلی پیام مجاهد است و همزمان با سفر آیت­ الله بهشتی به امریکا، رویارویی و انتقاد از نگرش ایشان به جایگاه ویژه و برتر روحانیت در نظارت بر مجلس در برابر روشنفکران و مردم عادی اولین رویارویی ­های یزدی انقلابی را با تفکرات و خواسته ­های سایر انقلابیون رقم می­ زند.
یزدی در این سال­ ها در امریکا، هماره به چالش و مبارزه با معیارهای دوگانه و بی عدالتی­ ها و تفتیش عقاید در سیستم اداری و قضایی امریکا می­ پردازد و دردسرها را به جان می­ خرد و برای اعتقادات خود به دادگاه می ­رود و سیستم قضایی امریکا را به چالش می­ کشد تا به تعبیر خود با جامعه امریکا آشناتر شود.
یزدی انقلابی با مرور زمان پخته­ تر شده و یزدی دیپلماتی را که در دامان فعالیت دانشجویی شکل گرفته بود می­ پروراند. در سال­ های پایانی حضور یزدی در امریکا، یزدی دیپلمات در کنار یزدی انقلابی بالغ می ­شود. یزدیِ انقلابی، سازش ­ناپذیر، راسخ در آرمان براندازی سلطنت، مخالف اصلاحات در نظام سلطنتی و معتقد به استقرار حکومت اسلامی و دل بسته ­ی آیت ­الله خمینی بعنوان نماد اسلام سیاسی است. همین خصایل پیش از پیروزی انقلاب بر شخصیت دیپلمات او سایه می ­افکند. در بحبوحه انقلاب این دو بُعد از شخصیت یزدی دوشادوش یکدیگر در کنار آیت ­الله خمینی در به ثمر رساندن انقلاب نقش ویژه­ای خواهند داشت و پس از پیروزی، یزدی قبای انقلابیش را در کنار قبای پیشینش برای همیشه آویزان می ­کند.



یزدی به مثابه یک مصلح اجتماعی - پرده چهارم از زندگی ابراهیم یزدی (قسمت چهارم از یادداشت سیاست ورزی در چهار قبا) 

یزدی به مثابه یک مدیرِ دیپلمات


یزدی به مثابه یک مدیرِ دیپلمات

پرده سوم از زندگی ابراهیم یزدی (قسمت سوم از یادداشت سیاست ورزی در چهار قبا) 
یزدیِ دیپلمات را در سه پرده ­ی پیش از سفر به پاریس، در پاریس و در تهران می ­توان تعریف کرد. در پرده­ ی اول تقابلی جدی با انقلابیون و به ویژه روحانیون ندارد، اختلافات در پرده دوم آشکار می ­شود و در پرده سوم به اوج رسیده و به رویارویی می­ انجامد. در دو پرده اول از شخصیتِ دیپلمات یزدی، یزدی قاطعانه در کنار آیت­ الله خمینی ایستاده و در تفکر سیاسی مرزبندی ­های آشکاری با مهندس بازرگان رفورمیست دارد. یزدی در پرده ­های اول و دوم شخصیت دیپلماتش، گفتمان آیت ­الله خمینی را گفتمان غالب می ­داند و کاتالیزور ارتباط بین آیت ­الله خمینی و روشنفکران می ­شود، او هدف خود را در مسیر مبارزاتیش مشخص کرده و برای رسیدن به آن هدف که سرنگونی سلطنت و استقرار حکومت اسلامی است تلاش می ­کند. اما در پرده­ ی سوم بار دیگر تردیدهایش آغاز می ­شود و فصل انتخاب، دوباره آغاز می ­گردد.
ارتباط یزدی با جنبش­ های جهانی و مکاتبات دیپلماتیک در حمایت از این جنبش ­ها از دوران دانشجویی در تهران آغاز شده بود. یزدی همچنین برای برپایی پایگاه سماع در مصر با سفیر این کشور در سوئیس نیز دیدار و رایزنی کرده و این بار پس از بازگشت از مصر و همزمان با عضویت در انجمن اسلامی دانشجویان امریکا و کانادا، مشی دیپلماتیک خود را پی می­گیرد. یزدی در سال­ های45تا57 با سازمان ­های اسلامی در کشمیر، لندن و احزاب اسلامی در ترکیه و افریقای جنوبی و جنبش­ های اسلامی در سایر ایالات امریکا ارتباط برقرار می ­کند و با افراد سرشناسی چون نجم­ الدین اربکان از حزب فضیلت ترکیه دیدار و رایزنی کرده و با شورای عالی روابط اسلامی مصر و اخوان المسلمین به تبادل دیدگاه می ­پردازد.
یزدی همچنین از جنبش ضدجنگ براه افتاده در امریکا، متشکل از شخصیت­ ها، سیاستمداران و اساتید مطرح این کشور همچون سناتور مک کاون، ریچارد فالک، نوام چامسکی، اریک فروم، رمزی کلارک و اقبال احمد، که معترض به جنگ امریکا در ویتنام و کامبوج بودند بهره می ­گیرد و تلاش می ­کند مسئله اسرائیل و فلسطین، دخالت امریکا در کودتای28 مرداد1332، محاکمه سران نهضت آزادی ایران و حکم ­های طولانی مدت آن ­ها و استبداد و خفقان رژیم و شکنجه زندانیان را توسط حکومت شاه وارد دستور کار این جنبش کند. در کنفرانس مطبوعاتی این جنبش شرکت و از تریبون آن برای این اهداف بهره می­ جوید و ناظران این جنبش را برای بازدید از وضعیت خفقان و زندانیان سیاسی به ایران می ­فرستد و ناظران بین­ المللی را تشویق می ­کند با انقلابیون ایران به صحبت بنشینند. یزدی همچنین با بهره­ گیری از فعالان این جنبش سعی در گشودن پرونده و دعاوی علیه دولت امریکا در کودتای28مرداد1332 کرده و چهره مسامحه ­گر و صلح­ دوست مردم ایران و انقلابیون کشور را در سخنرانی ­ها به مردم امریکا و نخبگان این کشور از طریق رسانه ­ها نمایش ­می ­دهد. یزدی همچنین در سال1355 به بیروت رفته و پس از دیدار با چمران، با او و از طریق او با رهبران تراز اول ساف، سازمان آزادی بخش فلسطین همچون یاسر عرفات و ابوجهاد دیدار و رایزنی می ­کند.
یزدی با مکاتبات و رایزنی ­هایش با نهادهای بین­ المللی همچون سازمان حقوق بشر، اتحادیه بین المللی حقوق بشر، کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل، فدراسیون جهانی حقوق بشر، سازمان عفو بین الملل، سازمان صلیب سرخ بین ­المللی و اتحادیه آزادی­ های مدنی امریکا، انجمن ناشران امریکا، کمیته موحدین جهانی و جبهه مترقی فرانسه، به روشنگری در مورد ماهیت رژیم شاه در اعدام، سرکوب و کشتار انقلابیون و نقض حقوق بشر پرداخته و به مطرح کردن خواسته ­های انقلابیون می­ پردازد. یزدی روشنفکران و جامعه مترقی امریکا را به همراه کردن با انقلاب ایران تشویق کرده و خواهان اعزام ناظران آن­ها به ایران می­ گردد و در تاسیس انجمن جهانی خانواده ­های شهدا و زندانیان سیاسی نقش ویژه بازی می ­کند.
یزدیِ دیپلمات، یا به تعبیر بهتر، انقلابیِ دیپلمات، رهبر حزب اسلامی امریکا را برای دیدار با آیت ­الله خمینی تشویق می ­کند. یزدی در دیدارهایش با آیت ­الله خمینی نیز مشاوره­ های رسانه ­ای و مبارزاتی به ایشان داده و بعنوان مثال به او می ­گوید که بدنه ارتش را که متشکل از مردم مذهبی است با یک تقابل سیاسی و روانی بسوی خود بکشد. ارتباطات و عملکرد یزدی آنقدر مورد قبول آیت ­الله خمینی قرار می ­گیرد که از اردیبهشت1354 مامور دریافت وجوه شرعی از سوی او شده و مختار به استفاده از 20درصد این وجوهات با تشخیص خود می ­گردد. یزدی در غیاب محمد توسلی از طریق حجت ­الاسلام دعایی با رهبر مورد وثوق اکثریت انقلابیون در ارتباط بوده و خود ایشان در موارد متعددی نظر و مشاوره یزدی را جویا می ­شود. پس از کشتار 17شهریور1357، یزدی تظاهرات چند ملیتی موسوم به سازمان جوانان مسلمان در برابر کاخ سفید را سازماندهی و گزارشات و مستندات و عکس­ های کشتار 17شهریور را که از ایران رسیده بود در اختیار رسانه ­ها قرار می ­دهد. یزدی پس از افزایش احتمال خطر برای آیت ­الله خمینی در سکونت در نجف، به حسن البکر رئیس ­جمهور عراق نامه می ­دهد و با درخواست آیت ­الله خمینی به نجف می­ رود، البته در مسیر و در پی مفقود شدن امام موسی صدر به بیروت رفته و با اعضای مجلس عالی شیعیان عراق همچون نبیه بری، احمد قبیسی و حسین حسینی دیدار و رایزنی می ­کند. یزدی موفق به قانع کردن آیت­ الله خمینی و همراهان، برای استقرارشان در پاریس می ­شود، برنامه سفر را هماهنگ کرده و با ایشان به پاریس سفر می ­کند.
به گواه همگان، یزدی در پاریس در حلقه نزدیکترین مشاوران و مدیریت کننده تماس­ های خارجی شده و در حلقه­ ی اصلی ارتباطات رسانه ­ای قرار می­ گیرد و این توان مدیریتی، تشکیلاتی و ارتباطی و توجه و اطمینان زیاد آیت­ الله خمینی به او، حسادت سایر انقلابیون را بر می ­انگیزد و ریشه انتقادات سایر انقلابیون به او می ­گردد. به گواه مرحوم خلخالی و آیت­ الله مطهری و حتی ناظر خارجی و غیر ایرانی رویدادهای پاریس، یزدی در قیاس با قطب­ زاده و بنی ­صدر، مشاورین روشنفکر و غیر روحانی دیگر آیت ­الله خمینی، پیچیده، زیرک، عمیق و بطور خلاصه می­ توان گفت که دیپلمات ­تر بوده­ است. یزدی با استاده از تجارب تشکیلاتی در تنظیم اساسنامه­ و ایجاد شوراهای موقت، بمنظور هدفمند کردن جنبش انقلابی برنامه ­ای راهبردی به مرکزیت آیت ­الله خمینی تنظیم می­ کند که شورای رهبری جنبش، شورای انقلاب و دولت موقت و حدود اختیارات و وظایف و بدنه ­ی تشکیل دهنده آن را برای دوره ­ی گذار انقلاب و پیش از برگزاری انتخابات شامل می ­شود. شوراهای پیشنهاد شده، خط مشی و برنامه ­ها برای جنبش و دوره ­ی گذاری که او تهیه می ­کند در روزهای انقلاب و پس از پیروزی کم و بیش اجرایی می ­شود. یزدی با مشاوره برای تشکیل کمیته نفت و اعتصابات در زمینه­ سازی برای استقرار دولت موقت همکاری کرده و برنامه می ­دهد.
یزدی بعنوان مشاور و مترجم و امین آیت ­الله خمینی در دیدارهای او با نماینده دولت و نمایندگان مجلس فرانسه، اتحادیه انجمن­ های اسلامی دانشجویان اروپا، امریکایی ­های صاحب نامی چون جیم کرافت، ریچارد کاتم، رمزی کلارک، ریچارد فالک و دان لوس، نمایندگان حرکت المحرومین لبنان و نمایندگان مجلس و سیاستمداران و افراد مطرح انگلیسی، سنگالی، سودانی و یمنی و سازمان ­های حقوق بشری، عفو بین الملل و صلیب سرخ و خبرنگاران رسانه­ های مطرح دنیا حاضر می­ شود و شرح این دیدارها را مکتوب می ­کند و هدف اصلی از انتخاب پاریس برای مبارزه با شاه و مطرح کردن انقلاب ایران در سطح جهانی محقق می ­شود. یزدی دیپلمات که بسیار مورد وثوق آیت ­الله خمینی است، همچون کانال مطهری، بهشتی، بازرگان، یدالله سحابی، صدر حاج سید جوادی و محمد توسلی (با اسم مستعار توکلی) در تهران، کانالی مطمئن و مستقیم برای ارتباط ایشان با امریکایی ­ها می­ گردد و علیرغم تاکید یزدی برای حضور شخص دیگری در ارتباط با زیمرمن نماینده مستقیم دولت امریکا، آیت­ الله خمینی، شخص یزدی را به تنهایی برای این دیدارهای مستقیم کافی می ­داند.
یزدی در پنج نوبت با زیمرمن نماینده امریکا دیدار می ­کند و در دیدار پنجم، حامل پیام آیت ­الله خمینی می­ گردد. ارتباط یزدی و زیمرمن از روز 25دی1357در رستورانی در نوفل لوشاتو آغاز شده و در تاریخ­ های 27و 29دی و 4و 7ام بهمن ادامه می­ یابد. یزدی از سوی آیت الله خمینی در پاسخِ پیام کارتر، مامور به ابلاغ پیامی به آقای زیمرمن می­ شود که از اقدامات بختیار به پشتوانه ارتش گلایه شده و از امریکایی ­ها خواسته می­ شود از نفوذ خود در ارتش ایران برای عدم مخالفت با عزل دولت بختیار و تشکیل دولتی به فرمان آیت ­الله خمینی استفاده کنند و اطمینان می ­دهد که دولت انتقالیِ جایگزین دولت بختیار، معاندت و تضادی با منافع امریکا و اصول حقوق بشری نخواهد داشت. یزدی در روزهای انقلاب به انگلیس و امریکا سفر می ­کند و با ارتباط و سازماندهی انقلابیون، گزارشات آن ­ها را دریافت و به آماده­ سازی آن­ ها برای روزهای پس از پیروزی پرداخته، از رسانه ­های آن کشورها برای تبلیغ انقلاب بهره می ­جوید.
یزدی از نمایندگان گروه ­های چریکی برای سازماندهی در صورت بروز جنگ مسلحانه در روزهای انقلاب و تهیه لیست ارتشیانی که ممکن بود در صورت پیروزی دست به کودتا بزنند بهره می­ گیرد. در مقابل این تاثیرگذاری، دفتر کار یزدی در امریکا مورد حمله قرار گرفته و آتش زده می ­شود. تقابل دیدگاه روحانیون انقلابی اعم از خلخالی، غفاری و ... با روشنفکران که پیش ­تر برای یزدی در دیدار با آیت ­الله بهشتی در امریکا اتفاق افتاده بود در پاریس پررنگ­ تر می­ شود و یزدی زیرک متوجه می­ شود که شرایط حاضر و ارتباطات او با رهبر برگزیده ­اش در ایران به همین منوال پیش نخواهد رفت و موضوع را با ایشان در میان می ­گذارد. آیت­ الله خمینی در تاریخ 20دی1357 در تقریری بر قرآن جیبی یزدی، از نقش ویژه و زحمات او در روزهای انقلاب قدردانی بعمل می ­آورد. یزدی با هواپیمای حامل آیت ­الله خمینی به ایران باز می­ گردد و از 3 جلیقه ضدگلوله­ ی تدارک دیده شده برای مسافرین هواپیمای انقلاب در بازگشت به تهران، یکی برای یزدی تدارک دیده می ­شود که هرگز استفاده نشد.
یزدی در پرده­ ی سوم شخصیت دیپلماتیکش ابتدا در تهران، با برهم خوردن برنامه­ های تدارک دیده شده بدست برخی روحانیون مواجه می ­شود و تا 14بهمن1357 از آیت ­الله خمینی دور می­ افتد تااینکه به دعوت ایشان برای دیدار و ادامه مسیر انقلاب مواجه می ­شود. عضو شورای انقلابی می ­شود که خود طرح آن­ را در پاریس ارائه داده بود و با نگرانی آیت ­الله از عدم قبول پست نخست­ وزیری توسط بازرگان مواجه می ­شود و از سوی ایشان مامور به راضی کردن مهندس بازرگان برای قبول وظیفه می­ گردد. گرچه آیت­ الله طالقانی همچون مهندس بازرگان با نخست ­وزیری ایشان مخالف بود، یزدیِ دیپلمات آن ­دو را قانع می ­کند و بازرگان پس از دیدار با آیت ­الله خمینی و شورای انقلاب با اکراه و با شروطی نخست ­وزیری دولت موقت را می ­پذیرد. ماجرای توجیهات یزدی و قبول نخست ­وزیری از زبان خود او شنیدنی است:
"آقای خمینی اظهار داشت، موقعیت خطیر است و ما باید هر چه سریع تر دولت انقلاب را معرفی کنیم. برخی از اعضای شورای انقلاب نیز در تأیید نظر امام مطالبی گفتند. مهندس بازرگان، کمی نگران و کلافه به نظر می رسید، با لحنی خاص گفت، باید به من مهلت بدهید! شمر هم به امام حسین مهلت داد! این بیان مهندس کمی غیرعادی بود و همه را به سکوت وادار ساخت. اما به هر حال قبول کردند که روز بعد تصمیم نهایی را بگیرند. روز بعد بازرگان  در جلسه، ابتدا شرایط خود را بیان کرد و توضیح داد که از من توقع معجزه نداشته باشید. من با نظم و انضباط کار می کنم و به تغییرات تدریجی و گام به گام اعتقاد دارم. علاوه ­بر این نباید در کارهای اجرائی ازبالای سر دولت، در همه کارها دخالت کنید. اگر این شرایط را می ­ پذیرید، بسم الله حاضرم. آقای خمینی و نیز چند نفری از اعضای شورا سخنانی در تأیید بازرگان و اطمینان دادن به او اظهار کردند و سپس رای­ گیری شد. به جز یک نفر، تمام اعضای شورا به نخست­ وزیری ایشان رای دادند."
یزدی در تنظیم حکم نخست­ وزیری با آیت ­الله مطهری همکاری می ­کند و در کنفرانس مطبوعاتی معرفی نخست ­وزیر شرکت کرده و متن حکم را به انگلیسی قرائت می ­کند. یزدی در جریان اولین حمله به سفارت امریکا، از سوی آیت ­الله خمینی با کلیه اختیارات و نیروهای مسلحِ تحت امر، مامور به خواباندن غائله می­ شود، با اعدام افرادی که لیست آن­ ها توسط خلخالی تهیه شده ­بود مخالفت می­ کند، از سوی مهندس بازرگان بعنوان معاون نخست ­وزیر در امور انقلاب منصوب می ­شود و در این سمت، به بررسی سناریوها علیه نظام جدید پرداخته و با تشکیل تیمی به بررسی اسناد ساواک و شناسایی مزار شهدای انقلاب می­ پردازد، مبتکر طرح روز قدس در حمایت از فلسطین می ­شود و با دادگاه ­های انقلاب و روند رسیدگی به پرونده ­ها اعتراض می ­کند. با انحلال ارتش مخالفت ورزیده و مامور تشکیل سپاه پاسداران انقلاب و واحد اطلاعاتی آن شده و محمد توسلی اساسنامه آن ­را می­ نویسد و بر سر انتخاب ریاست این نهاد با برخی روحانیون نظیر محمد منتظری دچار اختلاف می ­شود. پس از دیدار کاسترو در فروردین58 از تهران در طرح تشکیل جهاد سازندگی همکاری می­ جوید و در آغازین روزهای غائله کردستان به دولت موقت و شورای تشکیل شده توسط بازرگان، طالقانی و آیت ­الله خمینی مشاوره می­ دهد. یزدی پیش از رفتن به وزارت خارجه نیز، اقدامات حقوقی برای بازگرداندن اموال شاه را پیش می­ گیرد و در دیدار رهبران جنبش­ های آزادی بخش نظیر یاسر عرفات حاضر و به رایزنی می ­پردازد و در تنظیم روابط دولت موقت و آیت­ الله طالقانی با آیت ­الله خمینی، نقش میانجی و مشاور را برای طرفین ایفا می ­کند.
یزدی در وزارت خارجه به ساماندهی مبانی سیاست خارجی ایران می ­پردازد و پس از خروج ایران از پیمان سنتو در دوره وزارت سنجابی، در جریان سفر یزدی به هاوانا، ایران به عضویت جنبش عدم تعهد در می­ آید و با صدام حسین در حاشیه این اجلاس دیدار و گفتگو می ­کند و معترض اقدامات خصمانه­ ی عراق می ­شود و به بازنگری روابط دیپلماتیک و کنسولی و ساماندهی و بازسازی وضعیت نمایندگی ­های ایران در کشورهای دیگر پرداخته و برنامه حمایت ایران از جنبش­ های آزادی بخش را پی می ­گیرد. یزدی در این ایام از سوی نظامیان، روحانیون و گروه­ های انقلابی و چپ تحت فشار قرار می ­گیرد که در قراردادهای نظامی ایران و امریکا تجدیدنظر کند، در دادگاه­ های امریکا دعاوی حقوقی علیه این کشور را مطرح می ­کند. جنجالی ­ترین عملکرد یزدی در این دوران به دیدار او در رکاب بازرگان و چمران بعنوان وزیر دفاع با برژینسکی در حاشیه جشن استقلال الجزایر باز می ­گردد.
تردیدها و دو دلی ­ها و انتخاب ­های یزدی، با شدت گرفتن اختلاف دولت موقت با روحانیون و سایر انقلابیونی که حالا حمایت آیت­ الله خمینی را نیز دارند بیشتر و عمیق ­تر می ­شود. یزدی از سویی، از روحانیون انقلابی و مواضع و نگاهشان به خود او و اختلاف دیدگاه­ هایش با آن­ ها آشنایی کامل دارد و مطمئن است نمی­ تواند با آن­ ها کار کند مگر اینکه در گفتمان غالب انقلابیون حل شده و شخصیت مستقل خود را به فراموشی بسپارد. از سوی دیگر توان مدیریتی او که دلیل جذبش در کابینه موقت بازرگان شده ­است و حضور در دولت و افزایش شناخت یزدی از بازرگانِ مصلح، وی را بر سر دوراهی انتخاب قرار داده است. مصاحبه ­های یزدی در پی اعدام­ ها با خبرنگار رادیو بی­ بی ­سی و اظهار نظر او در کیهان در مورد گروگانگیری کارمندان سفارت امریکا و تفاوت صحبت­ های انقلابی پسندش با عملکرد دیپلماتیک و مصلحانه ­اش علاوه بر هوشمندی و بیگانه ستیزی یزدی، نمود این کشمکش­ هاست. همراهی با بازرگان در استعفای دولت موقت، پرده­ ی آخر از زندگی یزدی دیپلمات را به پایان می ­رساند اما این تردیدها تا سالیان بعد ادامه می ­یابد.



یزدی به مثابه یک مصلح اجتماعی

یزدی به مثابه یک مصلح اجتماعی

پرده چهارم از زندگی ابراهیم یزدی (قسمت چهارم از یادداشت سیاست ورزی در چهار قبا) 
بی تردید، الگوی این فصل از زندگی یزدی، مرحوم مهندس بازرگان است. بازرگانِ مُصلح درست نقطه ­ی مقابل یزدی انقلابی بود. بازرگان را نه می ­توان یک انقلابی دانست و نه یک سیاستمدار، بازرگان شخصیتی فرای هر دو عنوان و یک مصلح اجتماعی و سیاسی بود. 18سال دوری یزدی از وطن و حبس­ های گاه و بیگاه بازرگان و تنها ارتباط مکاتبه ­ای این دو، یزدی را از این الگوی آرام بی­ بهره ساخته بود بطوریکه تلفن یزدی از پاریس در مهر1357 برای دعوت او به فرانسه اولین گفتگوی این ­دو و دیدار در 29مهر1357در جریان سفر بازرگان به نوفل لوشاتو به دعوت آیت ­الله خمینی، اولین دیدار رو در روی آن­ ها پس از 18سال بود.
برخلاف یزدی که سالیان زیادی را به تبعیت از آیت­ الله خمینی سپری کرده بود، بازرگان خود شخصیتی مستقل داشت و اگرچه از اوایل سال1357 بهمراهی نهضت آزادی ایران در داخل، بیانیه ­هایی در حمایت از آیت­ الله خمینی صادر کرده ­بود و ایشان را در قامت رهبر جنبش مردمی پذیرفته و بعنوان یک مرجع قبول داشت اما از پیروی کردن انقلابیون در بکار بردن لفظ امام برای ایشان امتناع می ­ورزید. بازرگان همچنین در تیر1356 در سخنرانیش در مسجد قبا به قرائت 3صلوات حضار برای آیت­ الله خمینی معترض شده بود و همین امر پایه ­ی سعایت انقلابیون از او در برابر آیت ­الله شده بود.
بازرگان مشی مبارزاتی متفاوتی با رهبری جنبش داشت و علیرغم سعایت ­ها همچنان مورد وثوق آیت­الله خمینی و فرزندش حاج احمد و سایر انقلابیون بود. آنگونه که یزدی در شرح دیدار بازرگان با آیت ­الله خمینی در پاریس آورده ­است آیت­ الله خمینی رهبر جنبش، گفته بود شاه برود، ابن زیاد هم بیاید بهتر از آن است و نباید فشارها از روی رژیم برداشته شود که در این صورت مجالی یافته و انقلاب را نابود می ­کند و برای پیروزی نهایی کافیست گلوی رژیمی را که در دست داریم با یک حرکت فشرده و کار را تمام کنیم. به تعبیر یزدی روش بازرگان در جریان مبارزات، حرکت گام بگام در مسیر تغییرات بوده و معتقد بود از میان برداشتن شاه یک هدف صلبی و راهبردی است و نه ایجابی. بازرگان به صراحت تاکید کرده بود ما برای ایجاد حکومت مردمی مبارزه می ­کنیم و نه اینکه شاه برود و یک مستبد دیگر جای او را بگیرد. بازرگان رفتن شاه را قبول می­کرد اما در انحلال سلطنت و از بین رفتن قانون اساسی مشروطه تردید داشت. در صورتیکه رویکرد انقلابی نه تنها رفتن شاه را الزامی می­ دانست بلکه خواهان انحلال سلطنت و اسقاط کامل رژیم بود. نامه بازرگان در اوایل شهریور1357 بیش از هر چیز تفاوت نگاه یزدی و بازرگان را در مبارزه آشکار می ­کند:
"- قانون اساسی ایران به صورت اصلی و متمم آن، بدون اضافات بعدی سند زنده و قابل دفاع در محافل بین ­المللی و محاكم داخلی است و فعلاً یگانه ضامن اجرای اصول و احكام اسلامی می­ باشد. اگر آن را نفی كنیم منطقاً و قانوناً هر گونه مدرك محكومیت رژیم شاه را از دست می دهیم. بمعنای ضامن سلطنت شاه نیز نیست، چون سراسر به خلاف آن عمل كرده ­است و خود را معزول ساخته است.
- از هر گامی كه دولت علیرغم خود و برای ریا و فریب در جهت خواسته­ های ملت بردارد باید استفاده كرد. افرادی را كه از صف دولت خارج می ­شوند، و لو صددرصد خالصانه نباشد، جا دارد تشویق شوند تا بیشتر در این جهت جلو بیایند و به سایرین هم ملحق شوند.
- هدف نهایی البته سرنگونی رژیم است. اما در مرحله اول رفتن شاه در مرحله دوم نظارت و محدودیت جانشینان او، در چهارچوب قوانین موجود و آزادی­ ها، سوم كار كردن روی افكار و افراد و تشكل و تربیت و تجهیزات و بالاخره در مرحله چهارم تبدیل به جمهوری اسلامی.
- حكومت اسلامی یگانه هدف و منظور نهایی هر مسلمان باید باشد. عنوان كردن آن در جواب سؤال خبرنگار لوموند كاملاً به جا بوده است، اما هنوز مشخص و شناخته نشده و تعریف واحدی پیدا نكرده، روی كیفیت حكومت اسلامی از جهات عدیده ایدئولوژیک، اقتصادی-سیاسی، اداری و غیره به قدر كافی و مقبول كار نشده لذا نمی­ تواند در حال حاضر به عنوان جانشین قانون اساسی و مشروطیت عرضه شود. در افكار روشنفكران، حتی متدینین مبارز با سابقه و در محافل بین ­المللی عكس­ العمل مطلوب ندارد.
- همچنین رهبری اعضای روحانیت، كه امتحان خوبی در گذشته نداده سابقه و تجربه و صلاحیت فنی لازم را ندارد، كنار زدن و خارج از حق و وظیفه كردن گروه­ های ملیِ غیرمذهبی با حسنِ نیت و با صلاحیت به خلاف مصلحت است.
- اصلاح قانون اساسی و تبدیل آن به نظام و اصول بهتر، تدریجی با متانت و استحكام صورت بگیرد بهتر است. شتابزدگی و آشوبگری به نتایج درستی نمی­ رسد. و چه بسا حریف و یا كمونیست­ ها از آب گل آلود ماهی بگیرند. مبارزه نمی ­تواند متكی و منحصر به تحریک احساسات و تهییج مردم و خالی از برنامه ­های حساب شده­ ی مثبت و پیشرفت ­های محكم و محسوس باشد."
یزدی در آن ایام، تمام عیار در کنار آیت ­الله خمینی می­ ایستد و در پاسخ به این نامه به صراحت اعلام می­ کند مشروعیت انقلاب باید از خودش نشئت گیرد و نه از حکومت پیشین (قانون اساسی پیشین). پیش­تر و در اوایل سال1357 نیز در دیدار سیدمحمدمهدی جعفری و فریدون سحابی که از طرف نهضت آزادی در داخل برای هماهنگی با نیروهای نهضت در خارج کشور به اروپا رفته بودند، یزدی و قطب­ زاده با جزوه ­ی تحلیلی مهندس بازرگان و اصول حاکم بر آن به شدت مخالفت کرده و آن را غیر انقلابی، رفرمیستی و لیبرالیستی می ­دانند. یزدی حتی در جریان دیدار بازرگان با آیت­ الله خمینی در پاریس از مواضع او در مصاحبه ­ای که در آن بازرگان همکاری با امینی بعنوان نخست­ وزیر را رد نکرده بود و حفظ قانون اساسی مشروطه را منطقی دانسته بود، انتقاد می­ کند و از او می­ خواهد بیانیه ­ای صادر و موضعی انقلابی گرفته و این موضع را به صراحت اعلام کند، که این درخواست با مخالفت بازرگان مواجه می­ شود، خواسته­ ای که بعدها پیش شرط ملاقات سنجابی با آیت­ الله خمینی بود و او پذیرفت.
یزدی حالا پس از استعفای دولت موقت، با کوله­ باری از تجربه از همکاری با آیت ­الله خمینی و بازرگان، می ­داند همراهی با بازرگان یعنی حفظ استقلال شخصیتی خود و ادامه کار با روحانیون انقلابیِ نقد ناپذیر، یعنی حل شدن در آن­ها و همراهی بی چون و چرا. از سویی تقابل با آنان نیز نتیجه­ ای جز شکست برای او به دنبال نخواهد داشت، نتایجی که روشنفکرانی که دارای استقلال شخصیتی بودند چون این تجربه را در دولت کسب نکرده ­بودند دیرتر بدان می ­رسند. از سوی دیگر شخصیت بازرگان به گونه ­ایست که تیپ­ های شخصیتی از این دست را شیفته خود می­ کرد. صادق طباطبایی بعدها اذعان می ­کند که زندگیش به دو دوره قبل و بعد از آشنا شدن با بازرگان تقسیم می ­شود و عزت­ الله سحابی همه چیز مهندس بازرگان را زیبا و بی ­نقص می­ داند و می ­گوید دوست داشتیم همه چیز را از او تقلید کنیم.
گرچه تمامی این موارد را می ­توان دلیل انتخاب یزدی در این برهه بین دوگانه ­ی بازرگان و آیت ­الله خمینی دانست اما نمی  ­شود انصاف، نیت خیر و عدم توجه او به قدرت و به اصطلاح خودش قلندری او را که عاملی مهم در بلوغ شخصیت سیاسی و مبارزاتی و گام برداشتن او بسوی تبدیل شدن به مصلح اجتماعی است کتمان کرد. چه اینکه صادق قطب ­زاده، با داشتن سابقه ­ی مبارزاتیِ کم و بیش همسان با یزدی، با اینکه حتی پس از اخراج از امریکا، در پاریس موضوع تز دکترایش را افکار و اندیشه­ های مهندس بازرگان انتخاب می­ کند، پس از پیروزی انقلاب برای رسیدن به قدرت از دایره ­ی انصاف خارج شده و علیرغم شناخت کافی از وضعیت، به مخالف و منتقد مُغرض بازرگان بدل می­ شود.
در انتخابات اولین دوره مجلس شورای ملی، نام یزدی و چمران در دو لیست جامعه روحانیت مبارز و لیست ائتلاف همنام (ائتلاف نهضت آزادی ایران و سیاسیون ملی­ گرای نزدیک به آن) قرار می ­گیرد گرچه در لیست ائتلافی حزب جمهوری و جامعه روحانیت اثری از این دو نام باقی نمی ­ماند. یزدی به مجلس راه می­ یابد، عضو کمیسیون‌های تحقیق، امور خارجه، بهداشت و درمان و بازرگانی خارجی مجلس می ­شود، در کنار دوستان خود در مجلس می­ ایستد و بهمراه چمران و بازرگان، آماج تهمت ­ها و تندی ­های انقلابیون قرار می ­گیرد و بیش از پیش از دایره قدرت و همراهی با انقلابیون دور می ­افتد. یزدی در دادگاه امیرانتظام، در کنار بازرگان، یدالله سحابی، محمد توسلی و تنی چند از دوستانش تمام قد از او در برابر اتهامات دفاع می­ کند و مرزبندیش را با این شیوه انقلابی پررنگ­ تر می ­کند.
در جریان گروگانگیریِ کارکُنان سفارت امریکا، اعضای جوان ­ترِ نهضت که حال پس از خروج بازرگان و تنی چند از اعضا برای عضویت در دولت موقت سکان رهبری حزب را در دست دارند، بیانیه ­هایی خلاف مواضع دوستان خود در دولت صادر می ­کنند و بازگشت مستعفیان از دولت به حزب و نحوه ورود آنان، مواضع سیاسی و جایگاه آیت­ الله خمینی در رهبری جنبش و کیفیت و کمیت فرمان برداردی از رهبری و نحوه همراهی با انقلابیون در مبارزه با استعمار، منجر به انشعاب بزرگ و استعفای این شخصیت­ ها از جمله عزت ­الله و فریدون سحابی، بسته ­نگار، جعفری، حبیبی و رجایی از نهضت می ­شود که برخلاف مستعفیان از دولت، تجربه ­ی عمیقی در همکاری با روحانیون ندارند. مسئله بازگشت برخی از این اشخاص به نهضت بعدها در کنار مسئله امیرانتظام دغدغه ­های فکری یدالله سحابی و بازرگان می ­گردد.
یزدی پس از شهادت چمران و اعدام قطب ­زاده تنهاتر شده و دوستان و همسنگران قدیمیش را از دست می ­دهد و عطای بودن در راس هرم قدرت را به قیمت سکوت در برابر اقداماتی که به مذاقش خوش نیامده به لقایش می­ بخشد. علیرغم اختلافات ریشه ­ای با بنی ­صدر، یزدی در جلسه بررسی عدم کفایت سیاسی و خلع او از ریاست­ جمهوری، در کنار بازرگان که دفاع از بنی ­صدر در مجلس را منوط به عدم فرار و حضور و دفاع از خود در مجلس عنوان می­ کند می­ ماند و با عدم حضور بنی­ صدر ایشان نیز از حضور در مجلس امتناع می ­کنند و در انتخابات سومین دوره ی ریاست جمهوری رد صلاحیت می شود.
یزدی این­ بار تمام قد در کنار بازرگان ایستاده است و به همین سبب از سوی نزدیکان آیت ­الله خمینی مجالی برای دیدار و ارائه مشاوره به ایشان نمی ­یابد، او ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر را برای منافع کشور مضر می ­بیند و این موضوع را پس از سال­ ها دوری، در جریان دیدارش در تابستان 1364 با آیت­ الله خمینی به اطلاع ایشان می ­رساند، به اعدام ­های تابستان1367 اعتراض می ­کند و نامه ­ی اعتراضی معروف به 90 نفری را خطاب به هاشمی امضا می­ کند، اما به پشتوانه دوستیش با بنیانگذار انقلاب، برخلاف دوستانش بازداشت و محاکمه نمی­ شود. یزدی در انتخابات ریاست­ جمهوری سال­های76 و84 و انتخابات مجلس نیز کاندیدا می ­شود و رد صلاحیت می­ شود.
پس از فوت بازرگان، پیام ­های تسلیت از سوی شخصیت ­های خارج از کشور بواسطه­ ی ارتباطات وسیع بین ­المللی ­اش علاوه بر دکتر سحابی به او نیز ارسال می ­شود و پس از امتناع دکتر یدالله سحابی، احمد صدر حاج سیدجوادی و عبدالعلی بازرگان از قبول پست دبیرکلی، او به اتفاق آراء دبیرکل نهضت آزادی ایران می ­شود.
یزدیِ مصلح بعدها خاضعانه در جلسات شورای مرکزی حزب، عزت­ الله سحابی و دوستان ملی مذهبی­ اش را دعوت کرده و از او می ­خواهد به نهضت بازگردد و دبیرکلی این حزب را بپذیرد و خود در کنار او رئیس دفتر سیاسی شود. این خواسته ابتدا با موافقت سحابی مواجه می ­شود اما پس از مشاوره با یاران جوان، سحابی از رجوع به حزب امتناع می ­کند و جذب جوانان و اختلاف دیدگاه ­های اقتصادی را دلیل آن بر می ­شمارد که با انتقاد یزدی مواجه می ­شود.
یزدی در این دوره تلاش می ­کند پا جای پای بازرگان بگذارد و همچون سلف خویش در مسائل ایدئولوژیک نیز ورود پیدا کند از این رو به نگارش تالیفاتی در باب روشنفکری دینی و مسائل دینی مبادرت می ­ورزد.
یزدیِ مصلح بسیار آرام است و سالیان زیادی را وقت داشته که به کارنامه مبارزاتی خود نگاهی بیندازد و مواضع خود را در ترازوی انصاف سبک و سنگین کند اما در تحلیل ­هایش هیچگاه شمِّ زیرکانه و سیاستمدارانه را رها نمی ­کند، از این رو در یک از مصاحبه هایش می ­گوید اگر به عقب بازگردد فقط تاکتیک­ هایش را عوض می­ کند.
یزدی، اینک- هرچند نیم بند-  به آرزوی دیرینش که سرنگونی سلطنت و برپایی حکومت جمهوری اسلامی است رسیده ­است اما برای برقرای دموکراسی مورد نظرش در این جمهوری، علیرغم بی مهری ­ها و تفاوت فاحش حکومت بدست آمده با آنچه که در نظر داشت، مشی­ متفاوتی با دوران جوانیش در پیش می ­گیرد. یزدیِ مصلح دیگر آن جوانِ انقلابی نیست که هدف را اصل قرار دهد و برای رسیدن به آن اصل، اصول را قربانی کند و ضوابط سیاست و قانون اساسی را نادیده بگیرد و اهل گفتگو، تساهل و تسامح نباشد. یزدی اینک سیاستمداری است مصلح که سیاست رفورمیستی بازرگان را پی می­گیرد، سیاستی که بازرگان، پیش و پس از انقلاب به آن معتقد بود و تربیت و آمادگی جامعه برای تغییر مسالمت ­آمیز و گام به گام در چهارچوب قانون و بسوی دموکراسی را لازمه هرگونه مبارزه ­ای می­ دانست.
از این رو یزدیِ مصلح، از ایران خارج نمی­ شود و داخل کشور را مکان صحیح فعالیت سیاسی برای پیشبرد پروژه تقویت دموکراسی در ایران می­ داند. او اینک معتقد به دموکراسی­ ای است مطابق با فرهنگ مورد پذیرش غالب مردم و برآمده از دل تغییرات و اصلاحات در راستای هوش اجتماعی اکثریت و با مشارکت عمومی. او در کنار جریانات اصلاح ­طلب دانشجویی و موج دوم اصلاح­ طلبی که در دهه70 به راه افتاده می ­ایستد، مشی اصلاح­ طلبی و تساهل ­گرا و مسامحه­ گرِ توام با اجرای وظیفه شرعی امر ­به ­معروف و نهی ­از ­منکر را که الگوی مبارزاتی و سیاست رفورمیستی بازرگان در پیش و پس از انقلاب بوده ­است بر می ­گزیند و از طریق رسانه­ ها به هدایت، نصیحت، تعلیم و تربیت اپوزیسیون و جوانان پرشوری که در انجمن ­های دانشجویی فعالیت می ­کنند می ­پردازد و جوانان را از هیجانات انقلابی و براندازانه و مواضع تند برحذر می ­دارد.

پایان