Tuesday, January 27, 2015

Reza Pahlavi Downfall - واقعیت های سقوط رضا خان

واقعیت های سقوط رضا خان  جواد سلیمانی

استعفای رضاخان قلدر، مصادف است با 17 سپتامبر 1941، در صورتیکه جنگ جهانی دوم در تاریخ آگوست 1945 برابر 11 شهریور 1324 پایان یافت.
اشغال ایران توسط روس و انگلیس به دلیل حمله احمقانه هیتلر به متحد خود روسیه انجام گرفت و طبعا متفقین از هراس قدرت گیری آلمان و با توجه به اینکه سالها بود با آلمان ها در جنگ بودند به یاری دشمن کمونیست خود شوروی آمدند. چرچیل، فردای حمله هیلتر به خاك شوروی، دست دوستی به سوی استالین دراز كرد و رضاخان، اولین قربانی این دوستی بین دو دشمن بود.
رضا خان از سر ترس در ابتدای جنگ جهانی دوم حتی برای ندادن بهانه به دست متفقین که در جنگ با آلمان بودند، در چندین مرحله از شمار نیروهای آلمانی در ایران (690 مستشار آلمانی که متفقین آنان را جاسوس رژیم نازی می‌خواندند) کاست. به طوریکه حتی روابط دوستانه هیتلر و رضاشاه به سردی گرایید.
با اینکه ایران بی طرفی خود را اعلام کرده بود که این بی طرفی به زیان کشورهای متفق بود، زیرا  موقعیت استراتژیکی ایران برای متفقین و شوروی (روسیه نیازمند دریافت کمکهای لجستیکی از متفقین بود و گویا این امر از راه آب های آزاد ایران محقق می شد- راه آهن سراسری شمال به جنوب، مسیری ایده آل برای ارتباطات لجستیکی متفقین به شمار میرفت) و طمع انگلیس برای نفت ایران، این بی طرفی را بر نمی تافت.
رضاشاه که در مقابل حمله ناگهانی دو همسایه نیرومند غافلگیر شده بود بلافاصله به وسیله سفرای ایران در مسکو، لندن و واشنگتن از دولت‌های مزبور تقاضا کرد عملیات نظامی را بی‌درنگ متوقف کرده و با او وارد مذاکره شوند. متفقین جوابی به این تقاضا نداده و تلویحا فهماندند که دیگر دیر شده است.
در سی‌ام اوت نمایندگان مزبور تقاضای دولت‌های متبوع خود را به شرح زیر به دولت ایران اطلاع دادند: ۱- ترک مقاومت و تخلیه واحدهای ارتش ایران از کلیه نقاطی که از طرف متفقین اشغال شده است، ۲- اخراج کلیه اتباع آلمان به استثنای اعضای سفارت و چند نفر کار‌شناس، ۳- تعهد در تسهیل حمل و نقل اسلحه، مهمات و ادوات جنگی، از طریق ایران به روسیه. در مقابل انگلیس‌ها متعهد شدند حق‌السهم ایران را از نفت جنوب کماکان بپردازند. شوروی‌ها نیز تعهد کرده بودند عایدات ایران از شیلات شمال را پرداخته و هر وقت وضعیت نظامی اجازه دهد، هر دو دولت نیروهای خود را از ایران خارج کنند.
هنوز دولت ایران جوابی به این تقاضا‌ها نداده بود که سفرای دو دولت به جای اخراج اتباع آلمانی، تحویل آن‌ها را به قوای متفقین خواستار شدند. رضاشاه حاضر به قبول این تقاضا که یک عمل خصمانه نسبت به آلمان به شمار می‌رفت نشد، در نتیجه مذاکرات به طول انجامید. در این هنگام اتباع آلمانی و خانواده‌هایشان در سفارت آلمان اجتماع کرده بودند و اروین اتل، وزیر مختار آلمان از دولت ایران خواست تا از قبول پیشنهادات متفقین و تسلیم آلمان‌ها به قوای دشمن خودداری کند. در خلال این ایام ژنرال ویول به تهران آمد و شخصا مذاکراتی با سفیران شوروی و انگلستان و فرماندهان نظامی متفقین به عمل آورد که نتیجه آن اولتیماتومی بود که متفقین در دهم سپتامبر ۱۹۴۱ میلادی به دولت ایران دادند. در این اولتیماتوم آمده بود که اگر دولت ایران در ظرف چهل و هشت ساعت اتباع آلمانی را به نیروهای آن‌ها تسلیم نکرده و سفارتخانه‌های آلمان، ایتالیا، رومانی و مجارستان را تعطیل نکند، قوای متفقین پایتخت را اشغال خواهند کرد. علاوه بر این اولتیماتوم رادیو و روزنامه‌های کشورهای متفق حملات خود را متوجه شخص رضاشاه و انتقاد از رژیم ایران کردند.
رضاخان حتي دست به دامان آمريكا نيز شده اما تمام تلاشها بيهوده بودند در روز سوم شهريور 1320 رضا شاه در حالتي يأس آلود تلگرافي به فرانكلين روزولت رئيس جمهوري ايالات متحده آمريكا كه هنوز وارد جنگ نشده و بي طرفي خود را حفظ كرده بود مخابره كرد و از او خواست كه براي جلوگيري از تجاوي قواي روس و انگليس به ايران وساطت نمايد
از آنجا که رضاشاه جواب صریحی به اولتیماتوم متفقین نداد در ۱۶ سپتامبر برابر با ۲۵ شهریور ۱۳۲۰، قوای شوروی و انگلستان از شمال و جنوب به سوی تهران حرکت کردند.
اولين اقدام و واكنش نظامي ارتش شاهنشاهي ،‌تشكيل " قرارگاه كل بزرگ ارتشتاران "‌ بود، اولين اقدام اين ستاد ،‌ضبط كاميونها و باركشهاي مردم به بهانه‌ حمل و نقل تجهيزات به جبهه‌ نبرد بود، از جمله استفاده‌هاي اين كاميونها در يكي از استانهاي كشور ‌، حمل و نقل اثاثيه‌ منزل فرمانده‌ لشكر به سمت تهران بود
در اعلاميه‌ شماره‌ يك ستاد ارتشتاران ،‌ضمن اشاره به حمله‌ متفقين به ايران،‌ از مقاومت دليرانه ارتش سخن گفته شد بنابراين اعلاميه"‌ در كليه‌ي مناطق شمالي و باختري ،‌روحيه‌ اهالي بسيار خوب و عموما تقاضاي دخول در صفوف ارتش و حركت به سمت جبهه‌ها را براي دفاع از ميهن مي‌نمايد. "‌ (9) اما از آنجا كه در واقع درگيري وجود نداشت و متفقين به راحتي در حال پيشروي به سمت تهران بوند، ‌اعلاميه هاي بعدي صادر نشد
آخرين شاهكار ستاد بزرگ ارتشتاران ،‌اعلام ترك مخاصمه و مرخص كردن سربازان بود. به دستور اين ستاد،‌ درب تمام پادگانهاي تهران باز شد و سربازان پس از تحويل وسايل مربوط به ارتش به خيابانها سرازير شدند : صحنه‌اي كه موجب ترس و وحشت مردم تهران شد . هجوم سربازهايي كه لباس مناسب در بر نداشتند و براي سير كردن خود مجبور به گدايي بودند و هنوز هم در دسته‌هاي چند ده نفره با حال زار و نزار در حركت بود،‌ پاياني بود بر تمام اقدامات پهلوي اول در ساختن ارتش مدرن !‌
پس از شکست نیروهای ایران در نبرد 8 روزه با نیروهای نه چندان یکپارچه و عظیم روسیه و نیروهای اندک انگلیس در غرب و جنوب، محمدعلی فروغی که در ابتدای بحران و پس از منصور به نخست وزیری رسیده بود، به سران ارتش دستور ترک مخاصمه و  مرخصی اجباری سربازان ارتش را صادر کرد که منجر به انحلال ارتش و تسلیم ایران در برابر متفقین انجامید، رضاخان سران ارتش را بخاطر این انحلال مجازات و تنبیه کرد. خود رضاشاه موافق مقاومت بود اما نه ارتشی که او ساخته بود یارای مقاومت داشت و نه اقداماتی که طی این سال ها انجام داده بود.

عملکرد ارتش رضاشاه در برابر حمله‌ی متفقین، حتی قابل قیاس با مقاومت رئیسعلی دلواری و همراهانش، که فاقد کمترین امکانات بودند نیز نبود. علت این ضعف بزرگ ارتش، سرکوب نیروهای آزادیخواه، اسکان عشایر، تقویت ارتش فقط در تهران بجای گستردگی آن در مرزها (فردوست می نویسد: از ارتش آنچه برایش مهم‌تر بود، پادگان تهران بود)
گرچه ظاهراً ارتش رضاشاه را به ارتشی قدرتمندتر از ارتش دوران قاجار تبدیل کرده بود، اما از لحاظ مقاومت در برابر دشمنان نه تنها قوی‌تر از ارتش قاجار نبود، بلکه بسیار ضعیف‌‌تر از آن هم عمل کرد و این را میتوان از مقایسه مقاومت های عباس میرزا با روس ها و مقاومت دلواری برابر انگلیس ها در جنوب فهمید.
زهرا سعیدی می نویسد: بررسی عملکرد ارتش در دوره‌ی رضاشاه نشان داد ارتشی که وی با بودجه‌ی کلان تشکیل داده بود، گرچه قدرت مؤثری در سرکوب‌‌های داخلی، اعم از شورش‌‌ها و یا جنبش‌های آزادی‌خواهی و ضداستبدادی داشت، اما در تأمین امنیت کشور در مقابل حمله‌ی نظامی‌متفقین، به‌کلی ناتوان ماند و در همان ساعات اولیه فروپاشید.
گزینه های سلطنت بعد از رضاخان، خود احمدشاه قاجار، برادرزاده احمدشاه قاجار که در نیروی دریایی انگلیس خدمت میکرد و تبدیل سلطنت به جمهوری بود که بدلیل اختلافات فیمابین متفقین هیچ کدام پذیرفته نشد و طی مکاتبات فروغی با انگلیسی ها نتیجه به تداوم سلطنت پهلوی با محمدرضای ولیعهد بود.
پس از اشغال ایران، انگلیس تلگرامی به این مضمون به رضاخان ارسال کرد:
ممکن است اعلیحضرت لطفاً از سلطنت کناره‌گیری کرده و تخت را به پسر ارشد و ولیعهد واگذار نمایند؟ ما نسبت به ولیعهد نظر مساعدی داریم و از سلطنتش حمایت خواهیم کرد. مبادا اعلیحضرت تصور کنند که راه‌حل دیگری وجود دارد.
اشرف پهلوی می­نویسد: «پدرم به خاطر سن زیاد و ترس از روس­ها كه با طرفدارانش به خشونت رفتار كرده بودند و اینکه وقتی دید ارتشی كه آن همه برای ایجادش خون دل خورده و تمام اتكایش به آن بود به این زودی و سادگی مضمحل شده و روس­ها به طرف تهران حركت كرده­اند، روحیه خود را به شدت باخت.
محمدرضا پهلوی در  كتاب «پاسخ به تاریخ» می­كوشد تا وحشت رضاشاه را از روس­ها كتمان كند. وی می­نویسد: «متفقین به دولت ایران اطلاع دادند كه قوای مسلح آنها در 26 شهریور 1320 تهران را اشغال خواهند كرد. به محض دریافت این خبر، پدرم گفت: "آیا تو فكر می­كنی كه من حاضرم از یك سرگرد انگلیسی دستور بگیرم؟" سپس در روز 25 شهریور 1320 پدرم استعفا داد
فردوست می نویسد: چون قشون روس از شمال و از راه کرج داشتند به تهران می رسیدند رضاخان هم عجله داشت که سریع، تهران را ترك كند تا به دست قشون روس نیفتد؛ زیرا هر لحظه ممكن بود آنان فرا برسند

استعفای رضاخان، فقط و فقط به نفع تداوم سلطنت در دودمان خود بود و لاغیر. تسلیم ایران بعدها باعث بروز مشکلاتی نظیر قحطی بزرگ، هرج و مرج، جلوگیری از محاکمه نیروهای متفقین، ایجاد حکومت خودمختار مهاباد و تلاش برای جداسازی مناطق مهمی از ایران و اعطای استقلال به آنها و از هم گسیختگی استقلال ایران وآزار و اذیت ایرانیات توسط متفقین شد، پس نمی توان استعفای او را خیرخواهانه و به نفع مردم و کشور دانست.
خیلی از هوخشتره ها از فرط فقر سواد معتقدند رضاخان از این جهت استعفا داد که اگر کشوری با شاه تسلیم می شد می توانستند کشور را تقسیم کنند و قانونی بوده در انگلیس!!!! که کشوری که شاه ندارد را نمیتوان تقسیم و مصادره کرد و از این رو رضا خان تیز رفت استعفا دارد که ایران تقسیم نشود و استقلالش از بین نرود !!!! (الله اعلم از دست این دانشمندان). این دوستان نمیگن چرا هند که پادشاه هم نداشت چرا تقسیم شد یا کشورهای یکپارچه عربی چرا تقسیم شدند و یا کشورهای افریقایی که ملوک الطوایفی بودند؟ این دوستان حتی نمیدونن فتح ایران 4 سال قبل از پایان جنگ جهانی صورت گرفت و کشور متخاصمی مثل آلمان و ژاپن هم تجزیه  نشد و برای همیشه تحت حکومت متفقین قرار نگرفت چه برسه به ایرانی که در طول یک سال و نیم جنگ جهانی بی طرف بود.


 


No comments:

Post a Comment