Thursday, March 22, 2018

نقد اصلاحات ...


متن سخنرانی جواد سلیمانی در دیدار نوروزی ملی گرایان و اعضاء و علاقمندان به نهضت آزادی ایران-دوم فروردین1397تهران، منزل مرحوم دکتر ابراهیم یزدی: 

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام و صلوات بر نبی خدا، محمد مصطفی و بر خاندان پاک و برگزیده­ اش. سلام عرض می کنم خدمت حضار و سروران خودم و سال نو را به همه تبریک عرض می کنم و همین ابتدا یادی می کنم از درگذشتگان سال پیش، مرحومین استاد شاه ­حسینی، مهندس معین ­فر و آقایان احمدزاده، سکاکی، توکلی و اقتصاد علی الخصوص مرحوم دکتر یزدی که جایش خالی است.

من سخنانی را برای امروز آماده کرده بودم در مورد تحول جامعه­ ی ایران از آرمان گرایی به شخص­ محوری و نقشِ نگاه بدبینانه­ ی فقهی و مدیریت متعاقب از آن، در این تحول. نقشِ دیدگاهی که معتقد است به ناتوانی مردم برای ایجاد ثبات در جامعه­ ی خود و متعاقبا لزوم قیمومیت بر آن جامعه برای رسیدن مردمش به سعادت.

و اینکه در چنین جامعه ­ای، بر نخبگان و اصلاح­ طلبانش هم حرجی نیست اگر بسوی خودمحوری، منفعت­ گرایی و پراگماتیسم حرکت کنند چون طبعا از جنس این مردم هستند، چراکه احساس می کنم خشت اول اصلاح­ طلبیِ برخی از آنان، مبنای ایدئولوژیک و اعتقادی نداشته است. این دوستان پیش از بیدار شدن جامعه، بیدار نبودند و جامعه آنها را بیدار کرده و شرایط ایجاب کرده بود اصلاح ­طلب بشوند. طبعا همینطور که تا الان دیدیم این دوستان به قدر کفایت و برای رفع حاجت اصلاح ­طلب بودند و یکی به نعل زدند و یکی به میخ. اما درب همیشه روی یک پاشنه نمی­ چرخد و اوضاع همیشه پایدار و مطلوبِ این دوستان نیست.

نتیجتا با بروزِ بحران­ هایی مثل اعتراضات دی ماه، بین مردم و آنها شکاف ایجاد می شود و با مواضع نسنجیده، این گپ بیشتر و عمیق ­تر هم می شود. چرا که این دوستان با دغدغه­ های مردمی که عناصرِ فرصت­ طلبِ آشوبگر خطابشان کردند غریبه­ اند، با سفره ­های خالی خانواده­ های نا امید و شرمندگی جوانانِ چندسال بیکارِ فارغ التحصیل که لُمپن خطابشان می کنند غریبه­ اند، در روزهای منتهی به نوروز در میانِ مردم، در خیابان­ ها نبودند و ندیدند، یا نخواستند ببینند فقر مردم را و بازارهای فصلی و بساطِ دستفروشیِ پیرزنان و پیرمردان و زنان و دختران آبرومندی که تا پاسی از شب را کنار یک بساط ناچیز سپری می کنند و حتی رویشان نمی شود با صدای بلندتری آن کالای کم قیمت را تبلیغ کنند، صحنه ­هایی که قلب انسان را بدرد می آورد و نشان می دهد این­ ها دستفروش نیستند، فقر مالی آنها را شب عید کنار خیابان کشانده. این بزرگان و نخبگان در روزهای انتخابات کف خیابان­ های جنوب شهر نبودند تا مجاب کنند مردم را به رای دادن و خشم و نا امیدی و اشک­ های مردم را ندیدند. در این شرایط دوستان یا درحال اثبات وفاداریشان به نظام بودند یا در حال تعاملِ سازنده با نهادهای انتصابی. تعاملی که خیرِ سازندگی اش  به مردم ننشسته، گویا فقط به خود این بزرگواران ساخته، اصلاحات ما در حوزه­ ی سیاست متاسفانه رانتی شده است.

دوستان فراموش کرده اند قدرت تاثیرگذارِ مردمی که به جریان خاصی وابسته نیستند و می­ توانند نتیجه انتخابات را عوض کنند. البته نتیجه ­ی انتخابات چیز کوچکی است در برابر آنچه که قدرتِ این مردم می تواند عوض کند. بله، نتیجتا در جامعه  ای که با آن نگاه شکل گرفت و شرحش رفت، بر مردمش هم حرجی نیست اگر غرق در روزمرگی خود بشوند و از آرمان­ گرایی و معنویات فاصله بگیرند و اعتراضاتشان هم از جنس معیشتی باشد و نه از جنس آرمان و معنویت.

اصلاحات آنقدر در حوزه­ ی عرفی کردن هنجارها و آزادی ­های فردی فرو رفته که با تنگ ­تر شدن محدوده ­ی اختیاراتش در این حوزه به دستاوردی در زمینه­ ی آزادی نرسیده است که هیچ، از مفهوم عدالت اجتماعی هم فاصله گرفته و زمین بازی در این حوزه را به رقبایش واگذار کرده، و یادمان نرود که رقبای اصلاحات محافظه ­کاران و انقلابی­ ها یا به اصطلاح براندازها هستند.

نکته­ ی دیگر اینکه دوستان ما تکلیفشان را با آن نگاه و ایدئولوژی ­ای که به آن اشاره شد هنوز مشخص نکرده اند. خواستگاه اصلاحات نقد قوانین رایج دینی و تلاش برای تغییر و بهبود و بروز رسانی آن و بازتعریف نسبت دین و سیاست در جامعه ­است. وقتی اصلاحات در این حوزه حرفی برای گفتن ندارد یا جرات بیان آن را ندارد چه اصلاحاتی؟

تعریف اصلاح ­طلبی یعنی اصلاح نظام به نفع مردم، دوستان در همین مورد هم بلاتکلیفند و به دنبال اصلاح مردم هستند به نفع نظام. مدام مردم را از سوریه ­ای ­شدن می­ ترسانند انگار که فقط مردمند که باید سهم خود را از جلوگیری از بروز آن فاجعه بپردازند.

خواستگاه اصلاحات این است که آرمان شهری وجود ندارد و همواره در همه زمینه­ ها نیازمند اصلاحات هستیم، ولی متاسفانه برخی دوستان از محافظه­ کاران هم در این زمینه فراتر رفتند و در توجیه و دفاع از عملکرد و سیاست ­های نظام در خط مقدم ایستادند.
طبعا نسنجیدن شرایط و ادامه­ ی سیاستِ این دوستان و روندی که برای اصلاح ­طلبی در این اوضاع پیش گرفتند، مصداق تبر زدن به ریشه­ ی اصلاح ­طلبی­ است.

یکی بر سر شاخه، بن می برید، خداوند بستان نگه کرد و دید، بگفتا گر این مرد بد می کند، نه با من که با نفس خود می کند.

یعنی با ادامه­ ی آن سیاست ­ها، به مقصود خود نخواهند رسید و فقط به مردم هم بد نمی ­کنند، به خودشان بیشتر جفا می کنند. چرا که با این روال نه می شود دو طرف را راضی نگه داشت، و نه پایگاه و اعتباری برای اصلاح­ طلبی در میان توده ­ی مردم باقی خواهد ماند، و جامعه ­ای که از اصلاحات نا امید شود بسوی آلترناتیوهای فاجعه ­بار و کور حرکت خواهد کرد.

من می خواستم مفصل­ تر فرقِ اصلاح ­طلبی بمعنای رایج را با اصلاح ­طلبی به سبک بازرگان شرح بدهم که چطور اصلاح­ طلبی به سبک بازرگان یعنی نه بر موج سوار بشوی، نه در برابر تلاطم امواج بایستی و نه غرقه ­ی آن امواج بشوی. اینکه اصلاح طلبی به سبک بازرگان یعنی حاکمیت را حق مردم بدانی با هر دیدگاه و خلقیاتی، ولی بیدارگری و نصیحت را هم رسالت خود بدانی.

 اما هرچقدر از سر و ته متن زدم نتوانستم در همان مدت 7 دقیقه ­ای که داشتم خلاصه ­اش کنم، وقتی هم که فرصت کوتاه است مجالی برای تعارف و حاشیه رفتن و باز کردن موضوع بطوریکه به کسی برنخورد وجود ندارد پس باید مستقیم، صریح و چکشی حرفم را می زدم هرچند تلخ چراکه اصلاحات اگر نتواند خودش را اصلاح کند جامعه را هم نمی­ تواند اصلاح کند.

در نهایت به اختصار در مورد اینکه چرا در این شرایط و با این شیوه ­ی رایجِ سیاست­ ورزی، این محفلِ اصلاح طلب از نوعِ ایرانیِ مسلمانِ مصدقی، تاکید می کنم، مصدقی! همچنان پابرجاست، و ریشه­ ی اعتقادی آنان و مبنای حرکت اصلاحیشان چیست که اینجا جمع شده اند به این جمله­ ی پیر و مرادمان مهندس بازرگان اکتفا می­ کنم آنجا که در یکی از آخرین صحبت ­هایش با اشاره­ به آیه­ ی "وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادي عَنِّي فَإِنِّي قَريبٌگفت:

خدایا! ما اگر اینجا جمع شدیم، اجابت دعوت تو را کردیم. ما دوریم از تو ولی تو خودت گفتی به ما نزدیکی. با این لطف و مرحمتت، همونطور که در این آیه می گویی "فَلْيَسْتَجيبُوا لي‏ وَ لْيُؤْمِنُوا بي‏ لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ" ما را ارشاد کن.

ممنونم...




No comments:

Post a Comment