Tuesday, March 13, 2018

یکی بر سر شاخ، بن می‌برید ...


یکی بر سر شاخ، بن می‌برید
خداوند بستان نگه کرد و دید
بگفتا گر این مرد بد می‌کند
نه با من که با نفس خود می‌کند ...


"يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ" (آل عمران آیه 200)

در روزهای گذشته آنچه تلخ تر از اخبار تاسف برانگیز خیابان گلستان هفتم و کشته شدن چند تن در این درگیری هاست، درس نگرفتن جریان حاکم از حوادث پیش آمده و تبلیغ و بهره برداری از این حادثه و اصرار بر استمرار مواضع مرتجعانه و سرکوبگرانه خویش است.
مردم خشمگین و معترض و نا امید از بهبود وضعیت معیشتی و فضای بسته سیاسی بدون داشتن رهبری مشخصی در شهرهای متعدد ایران به اعتراض و آشوب و حمله به اماکن دولتی می پردازند، جایگاه روحانیت بیش از پیش در میان توده مردم تضعیف و روحانیون در شهرهای کشور مورد حملات کور و ضرب و شتم قرار می گیرند و دین ستیزی به سبب اقدامات حکومت بصورت روزافزونی درحال گسترش است، دختران شجاع ایرانی خودجوش و با علم به دستگیری و زندان و مشکلات پس از آن بر اجباری بودن حجاب در ملاء عام اعتراض می کنند، مردی کفن پوش با سلاح سرد به ساختمان ریاست جمهوری حمله ور می شود، عده ای از سر احساسات و تعصب و با غلیان خشم فروخفته ی چندین ساله با وسایل نقلیه خود مامورین حکومتی را زیر می گیرند و مواضع براندازانه بر خواست های اصلاح طلبانه در جذب مخاطب پیشی می گیرد و اختلاف بین سیاسیون اصلاح طلب وفادار به نظام و توده مردم بصورت فزاینده ای افزایش می یابد. اما این سلسله وقایع نه تنها باعث نمی شود اقتدارگرایان و نهادهای انتسابی به خود آیند و برای حفظ نظام صدای مردم را بشنوند بلکه با غوغاسالاری با استفاده از تمام رسانه ها و توان خویش در برابر آنها ایستاده و با تاکتیک های نخ نمای خود، جنبش اعتراضی مردم را به دشمنان بین المللی ربط می دهند، خاطیان را آشغال و اراذل خطاب می کنند، دختران معترض را تحت تاثیر مواد مخدر می خوانند و عمل نامقبول معدودی را که در اثر تحریک نیروهای حاکم دست به اقدام خشونت آمیز زده اند دستاویز حمله به گروه کثیری از هموطنان می سازند و منت می گذارند که می توانستیم منزل مورد نظر در گلستان هفتم را با آر.پی.جی بزنیم و نزدیم.
اما آنچه از پیدا نشدن گوش شنوا در بین جریان اقتدارگر نظام تلخ تر است، نگاه یکسویه ی منتسبان به جریان اصلاحات است که برای کاستن از شکاف بین خود و جریان حاکم از مردم فاصله می گیرند و پایگاه های مردمی خویش را با مواضع نسنجیده و توهین به معترضان از دست می دهند. در مورد حادثه تلخ اخیر در خیابان گلستان هفتم نیز برخی دیگر از فعالینِ منتسب به اصلاحات در داخل و خارج، بدون تحلیل و با شتابزدگی با الفاظی گزنده و مغرضانه به بیان اظهاراتی در باب این حادثه پرداختند. صحبت من با مسئولین نظام و سیاسیون و دلسوزان اصلاح طلب این است که اگر همگان از مخاطرات سوریه ای شدن ایران هراس دارید، چرا فقط مردم باید سهم خود را برای جلوگیری از آن فاجعه ادا کنند.
بی شک توسل به خشونت و قتل مامورین گارد ضد شورش نیروی انتظامی و لباس شخصی های حاضر در کلیه اجتماعات سیاسی که ماهیتشان ایجاد تنش و رعب است، مذموم، محکوم و ناخوشایند است و دستاویز سرکوب، ایجاد خفقان، تشدید فضای امنیتی و بازداشت های بیشتر می گردد اما تحریک، ارعاب، تعرض به حریم خصوصی افراد مورد وثوق جمعی از هموطنان، مضروب و مجروح ساختن و شلیک و قتل متحصنین نیز به همان سان مذموم و محکوم است.
اگر حادثه زیر گرفتن مامورین و لباس شخصی ها، وحشیانه، داعش مسلکانه و تروریستی است (عملی که نخستین بار در جریان جنبش مردمی سال 1388 از نیروهای حکومتی دیده شد)، ضرب و جرح و هدف قرار دادن و قتل متحصنین با گلوله یا در زیر بازجویی، ویران ساختن و غصب حسینیه های ایشان از سال 1384 تا کنون در قم، چرمهین و بروجرد و ویرانی بقاع و اماکن مقدس آنها در تخت فولاد اصفهان که جزء آثار ثبت شده ی ملی و میراث فرهنگی نیز بود در سال 1387، تروریستی تر و داعش مسلکانه تر است، "وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْکَرَ فيهَا اسْمُهُ وَ سَعي‏ في‏ خَرابِها"[1]. دراویش نعمت الهی از آغاز بکار دولت سیاه نهم همواره مورد بی مهری هایی چون محرومیت از حقوق اجتماعی و تحصیلی و ویرانی حسینیه های خویش بوده اند و از اینرو باید ریشه ی اختلاف افکنی بین اقوام و گرایشات مذهبی را که هدف دشمنان ایران عزیز است در دامن زنندگان به این نفاق جستجو کرد.
از اینرو ضمن طلب رحمت و مغفرت برای درگذشتگان این حادثه تلخ از پیشگاه خداوند رحمان و تسلیت به خانواده درگذشتگان، خطای انفرادی عده ی معدودی که از سر تعصب و غلیان احساسات به خشونت روی آورده اند را به جامعه ی دراویش منتسب نمی دانم بلکه محرکان و جریانی که با تنش آفرینی، آغازگر درگیری بوده اند را مقصر اصلی وقوع این حادثه ی تلخ می دانم چرا که همواره امنیتی و پلیسی ساختن فضا به قصد ارعاب، عامل تهییج احساسات بوده و غلیان احساسات و اقدامات غیرعقلانی و نادرست نیز بهانه و ابزار لازم برای غوغاسالاری رسانه ای، مظلوم نمایی، برانگیختن احساسات مردمی و بسیج نیروها برای سرکوب و ایجاد فضای امنیتی تر را فراهم می سازد.
ایران سرزمینی است برای همه ی ایرانیان کاش با خاطیان و مسببان، محرکان و آمران این حادثه ی تلخ از هر دو سو با تحقیقات جامع و با شفافیت و با عدالت اسلامی، بدون سو گیری و بدور از احساسات و در فضایی خالی از جنجال آفرینی گروه های درگیر برخورد شود و از انتشار اتهامات و حساسیت زایی بیشتر در رسانه­ها ممانعت بعمل می آمد.
کاش برای تقویت روحیه اتحاد و جلوگیری از ایجاد آنارشیسم و بسط خشونت و تقویت امید در کشور و برای حذف دیوارهای بی اعتمادی بین توده مردم و سیاسیون، مسئولین - برای ایران - با شنیدن صدای اعتراضات مردم، از لجاجت ها و تهمت ها، موضع گیری های نسنجیده و الفاظ ناروا و تند پرهیز می کردند و با رجوع به قانون اساسی، زمینه اصلاحات گسترده را به نفع مردم فراهم می آورند. اما همه اینها آنقدر گوش شنوایی نخواهد داشت تا جامعه به سراشیبی سقوط وارد شده و نظام دومینو وار مسیر فروپاشی خود را طی کند.




[1] بقره آیه 114

No comments:

Post a Comment