Tuesday, August 2, 2016

مثنوی ای 13 بیتی در ستایش مادر شگفتی ها، مرگ...

آنچه از نظر می گذرد، مثنوی 13 بیتی ایست در ستایش مادر شگفتی ها، مرگ...

ای شوکران خستگان
ما خسته ایم از این جهان

ای تلخی مستی فزا
چوگان شد این پشت از قضا

پتیاره از تو مشمئز
فارض زنامت محترز

ما در پی ات چون تشنه ای
در هرم گرما مانده ای

آبی ده این بیچاره را
پایان ده این دلشوره را

آغوش خود را باز کن
فصلی دگر آغاز کن

پایان تو و آغاز تو
سرچشمه ی اعجاز تو

داس شگفتی ساز تو
اکسیر خواب ناز تو

تو مادر شوریده ای
ما طفل دل آزرده ای

دامان تو گهواره مان
لالایی تو چاره مان

از اصل و اسب افتاده ایم
خنجر به پشت استاده ایم

مگذار بی تابی کنیم
انگشت عنابی کنیم

مجروح را تیمار کن
عرصات را تکرار کن


بامداد 13 مرداد 1395

No comments:

Post a Comment