شعر زیبای در پرده خون، اثر استاد هوشنگ ابتهاج، بمناسبت
فرارسیدن بهار
بهار آمد بیا تا داد عمر رفته بستانیم
به پای سرو آزادی سر و دستی برافشانیم
به پای سرو آزادی سر و دستی برافشانیم
به عهد گل زبان سوسن آزاد بگشاییم
که ما خود درد این خون خوردن خاموش می دانیم
که ما خود درد این خون خوردن خاموش می دانیم
نسیم عطر گردان بوی خون عاشقان دارد
بیا تا عطر این گل در مشام جان بگردانیم
بیا تا عطر این گل در مشام جان بگردانیم
شرار ارغوان واخیز خون نازنینان است
سمندر وار جان ها بر سر این شعله بنشانیم
سمندر وار جان ها بر سر این شعله بنشانیم
جمال سرخ گل در غنچه پنهان است ای بلبل
سرودی خوش بخوان کز مژده ی صبحش بخندانیم
سرودی خوش بخوان کز مژده ی صبحش بخندانیم
گلی کز خنده اش گیتی بهشت عدن خواهد شد
ز رنگ و بوی او رمزی به گوش دل فروخوانیم
ز رنگ و بوی او رمزی به گوش دل فروخوانیم
سحر کز باغ پیروزی نسیم آرزو خیزد
چه پرچم های گلگون کاندر آن شادی برقصانیم
چه پرچم های گلگون کاندر آن شادی برقصانیم
به دستِ رنج، هر ناممکنی ممکن شود آری
بیا تا حلقه ی اقبال محرومان بجنبانیم
بیا تا حلقه ی اقبال محرومان بجنبانیم
الا ای ساحل امید سعی عاشقان دریاب
که ما کشتی درین توفان به سودای تو می رانیم
که ما کشتی درین توفان به سودای تو می رانیم
دلا در یالِ آن گلگونِ گردن تاز، چنگ انداز
مبادا کز نشیبِ این شبِ سنگین، فرومانیم
مبادا کز نشیبِ این شبِ سنگین، فرومانیم
شقایق خوش رهی در پرده ی خون می زند، سایه
چه بی راهیم اگر همخوانی این نغمه نتوانیم (ه.ا.سایه)
چه بی راهیم اگر همخوانی این نغمه نتوانیم (ه.ا.سایه)
No comments:
Post a Comment