مصطفی را وعده داد الطاف حق/ گر بمیری
تو، نمیرد این سبق
)آخرین دفاعیات و آخرین سخنان مصدق در بیدادگاه
ظلم خطاب به ملت ایران(
آری، تنها گناه من و گناه بزرگ و
بسیار بزرگ من این است که صنعت نفت ایران را ملی کردهام و بساط استعمار و اعمال
نفوذ سیاسی و اقتصادی عظیمترین امپراتوری های جهان را از این مملکت برچیدهام و
پنجه در پنجه مخوفترین سازمان های استعماری و جاسوسی بینالمللی درافکندهام و به
قیمت از بین رفتن خود و خانوادهام و به قیمت جان و عرض و مالم، خداوند مرا توفیق
عطا فرمود تا با همت و اراده مردم آزادۀ این مملکت،
بساط این دستگاه وحشت انگیز را درنوردم. من طی این همه فشار و ناملایمات، این همه
تهدید و تضییقات، از علت اساسی و اصلی گرفتاری خود غافل نیستم و به خوبی میدانم
که سرنوشت من باید مایه عبرت مردانی شود که ممکن است در آتیه در سراسر خاورمیانه
درصدد گسیختن زنجیر بندگی و بردگی استعمار برآیند.
روز نهم اسفند سال قبل [1331] طنابی
را که برای انداختن به گردن من آورده بودند، همه دیدند. آن روز هم اگر موفق میشدند، میگفتند:
«مردان مسلمان وطنپرست شاه دوست سزای یک مرد خائنی را کف دستش گذاشتند!» من میخواهم
از افتخاری که نصیب آن مرد شده، یعنی توانسته است متهم لجوج و عنود ردیف یک را که
برای اولین بار از روی لجاج وخیره سری به جنگ با استعمار برخاسته، روی کرسی جرم و
جنایت نشانیده، استفاده کنم و شاید برای آخرین بار در زندگی خود، ملت رشید ایران را
از حقایق این نبرد وحشت انگیز مطلع سازم و مژده بدهم:
مصطفی را وعده داد الطاف
حق / گر بمیری تو، نمیرد این سبق
حیات و عرض و مال و موجودیت من و
امثال من در برابر حیات و استقلال و عظمت و سرافرازی میلیونها ایرانی و نسلهای متوالی
این ملت کوچک ترین ارزشی ندارد و ازآن چه برایم پیش آوردهاند هیچ تأسف ندارم و
یقین دارم وظیفه تاریخی خود راتا سرحد امکان انجام داده ام و من به حس و عیان می
بینم که این نهال برومند در خلال تمام مشقتهایی که امروز گریبان همه را گرفته بثمر
رسیده و خواهد رسید.
عمر من و شما و هر کس چند صباحی دیر
ویا زود به پایان میرسد؛ ولی آنچه می ماند، حیات و سرافرازی یک ملت مظلوم و ستمدیده
است. آن مرد گفت که: «من و اقدامات دولتم سبب شد که آبروی ایران و ایرانیان در
انظار خارجیان ریخته شود.» و لابد الان که من و همفکران و همکاران مرا به نام مجرم
و جانی و خائن مینامند و روی کرسی اتهام مینشانند، آبروی ریخته شده بازمیگردد!
آن مرد باید بداند که اقداماتش برای
بازگشت حیثیت از دست رفته در انظار جهانیان کافی نیست و باید صبر کند تا پس از
افتتاح مجدد سفارت و کنسولگریهایی که بسته شده و پس از استقرار مجدد «کمپانی سابق
نفت جنوب»، به همان لباس یا به لباس یک کمپانی بینالمللی، آن وقت ادعا کند که لکه
ننگ ملی شدن صنعت نفت و ملی شدن شیلات و... از دامان او و حامیانش زدوده شده است.
چون از مقدمات کار و طرز تعقیب و
جریان دادرسی معلوم است که در گوشه زندان خواهم مرد و این صدا و حرارت را که همیشه
در خیر مردم به کار بردهام، خاموش خواهند کرد و دیگر جز این لحظه نمیتوانم با
هموطنان عزیز صحبت کنم؛ از مردم رشید و عزیز ایران مرد و زن تودیع میکنم وتأکید
مینمایم که در راه پرافتخاری که قدم برداشتهاند، از هیچ حادثهای نهراسند ویقین
بدانند که خدا یار و مددکار آنها خواهد بود.
No comments:
Post a Comment