Monday, December 12, 2016

فرصت ها همچون عبور ابرها می گذرند

 فرصت ها همچون عبور ابرها می گذرند (نهج البلاغه، حکمت 21)

تقدیم به مناسبت میلاد ختم رسل، آن روح پاک و آن یگانه عشق ابدی و ازلی:

آنگونه که بلاذری در فتوح البلدان می نویسد، در سال های نشر و نمو پیامبر، افرادی که در حجاز خواندن و نوشتن می دانستند سرشناس و تعدادشان بسیار اندک و قابل شمارش بوده است و در مکه، تنها 17 مرد و 1 زن سواد خواندن و نوشتن داشتند و مشهور است هنر عرب بدوی جنگ بود و غارت و خونریزی. 
اما این موضوع ناقض طبع شاعرانه و فصاحت کلام این قوم آزاد و جدا از یوغ فرهنگ و تمدن همسایگان قدرتمندی چون ایران، روم، حبشه و مصر نیست، بطوریکه طبع شاعری در کنار جنگاوری، فارغ از سواد خواندن و نوشتن در میان آن مردم جاری بوده و عرب، اشعار را بصورت آهنگین و یا در غالب رجز خوانی، بداهه یا غیرآن فریاد می زدند. حتی از اقوام و نزدیکان پیامبر اسلام، جناب عبدالمطلب، جد بزرگوار ایشان و جناب ابوطالب، عمو و اولین محافظ محمد (ص) و دینش، صاحب دبوان اشعاری بوده اند که از فصیح ترین، معروف ترین و مستندترین آنها، قصیده لامیه حضرت ابوطالب در مدح و دفاع از برادرزاده اش، محمد (صل الله علیه و آله و سلم) است که این اشعار در قرون بعد جمع آوری شده و حتی اشعاری نیز از بانوی مکرم اسلام حضرت خدیجه نقل شده است. علاوه بر آن، چندین تن از حنیفان هم عصر پیامبر نیز شاعر بوده اند.
اما فصاحت کلام و شعر عرب جاهلی را باید در "معلقات" درک کرد. "معلقات سبع" یا "سبع طوال" هفت قصیده، بین 80 تا 100 بیت از اشعار فصیح ترین و توانمندترین شاعران عرب جاهلی بوده که عرب آنرا بر دیوار کعبه می آویخت و بعدها سه قصیده دیگر بدان افزوده شد و "معلقات عشر" نام گرفت و توسط حماد بن شاپور (ایرانی الاصل) جمع آوری شد. 
مشهورترین این شاعران، اِمرُؤُالقَیس بن حُجر بن حارث صاحب قصیده لامیه است، که داستانی از آن در دفتر ششم مثنوی معنوی مولانا آمده و حضرت علی (علیه السلام) نیز او را شاعر شاعران عرب خطاب کرده است. وی حدود 65 سال پیش از بعثت پیامبر، فوت کرده و مشهور است برخی از آیات و یا جملات سوره های قمر، عبس، ضحی و زلزال به اشعار او شباهت دارد.
از 9 تن شاعر دیگر، عبید بن أبرص صاحب قصیده باثیه در حدود 60 سال پیش از بعثت پیامبر از دنیا میرود، حارث بن حلزه صاحب قصیده همزیه و طرفة بن عبد صاحب قصیده دالیه هر دو حدود 40 سال قبل از بعثت از دنیا میروند. عمرو بن کلثوم صاحب قصیده نونیه، در حدود 30 سال قبل از بعثت فوت میکند و دو تن دیگر، عنتره بن شداد صاحب قصیده میمیه و نابغه ذبیانی صاحب قصیده دالیه تنها چند سال پیش از بعثت پیامبر از دنیا میروند. سه شاعر دیگر اسلام را درک کردند اما داستان های متفاوتی دارند. زهیر بن أبی سلمی صاحب قصیده میمیه، پیامبر و دینش را درک کرد و تا چند سال پس از هجرت نیز زنده بود اما اسلام نیاورد. لبید بن ربیعة صاحب قصیده الفیه اسلام آورد و تا 38 سال پس از هجرت و تا سالهای پایانی حکومت معاویه نیز زنده ماند.
اما آنچه که دستمایه نوشتن این یادداشت شده است داستان لطیف، تراژیک، عبرت آموز و تقریبا خنده دار اعشای کبیر است. اعشی قیس یا میمون بن قیس بن جندل، صاحب قصیده لامیه که در خطبه «شقشقیه» امام علی (علیه السلام) شعری از وی آمده است در سالهای پایانی حضور پیامبر در مکه از دین محمد و تبلیغ او آگاه شد و چون پاک سرشت و پاک نهاد بود قصیده ای در مدح پیامبر سرود و راهی مکه شد تا اسلام بیاورد، اما در نزدیکی مکه، مشرکان قریش با او ملاقات کردند و از قصد او آگاه شدند و به هر ترفندی خواستند تا او را منصرف کنند اما او در هدف خود راسخ بود، به او گفتند برای چه میخواهی به دین محمد وارد شوی که او زنا را حرام می داند، گفت با زنا سری ندارم، گفتند میگساری و شراب را حرام میداند، اعشی گفت بخدا قسم که به این یکی هنوز علاقمندم! اکنون باز میگردم و امسال را به آسودگی مینوشم و سال بعد دوباره می آیم تا مسلمان شوم. اعشی بازگشت ولی همان سال مرد.
از امام علی (ع) نقل است که می فرماید: الفرصة تمر مر الصحاب فانتهزوا فرص الخیر (نهج البلاغه، حکمت 21) و اضاعة الفرصة غصة (نهج البلاغه، حکمت 118) و فان لکل شی ء مدة واجلا (نهج البلاغه، خطبه 190) یعنی فرصتها همچون عبور ابرها می گذرند، پس فرصتهای نیک را غنیمت شمارید، از دست دادن فرصت غم انگیز است و هر چیزی وقت مشخصی دارد و سرآمدی معین.

Saturday, December 3, 2016

این اساطیر زمخت و فوق العاده زیبای اسکاندیناوی

این اساطیر زمخت و فوق العاده زیبای اسکاندیناوی

پیشینه حیات بشر در اسکاندیناوی به هزاره پنجم قبل از میلاد و عصر سنگ بازمی گردد، اما در عصر برنز و بین سالهای 1700 تا 500 قبل از میلاد بود که تمدن بشری با فرهنگی معین در این منطقه شکل گرفته و پرستش خورشید و بت ها و الهه ها آغاز می شود. از دل این دوره ی تاریخی، تمدن نوردیک به معنای واقعی با اساطیر باشکوهش شکل می گیرد و تا پایان عصر آهن و آغاز عصر طلایی وایکینگ ها یعنی سال 793 میلادی پنهان می ماند.
پرستش خورشید با توجه به ماهیت منطقه چیز عجیبی نیست، اما ماهیت دینی، فرهنگ و اساطیر نوردیک احتمالا از بعد از درگیری دو قبیله از آنها با رومیان در شمال آلمان و در عصر برنز ریشه می گیرد و دستخوش تغییر می گردد. از این روست که جنس اساطیر آنها که قرابت زیادی با اساطیر یونانی دارد (اساطیر رومی کاملا متاثر از اساطیر یونانی هستند) دستخوش تغییرات شده و ماهیت قهرمانی به خود می گیرد.
اما قضیه این است که اساطیر این تمدن ناشناخته و جداافتاده تا 8 قرن پس از میلاد- برخلاف آنچه که میگویند ریشه ای خاورمیانه ای دارد و آغاز آن به سده پنجم میلادی باز میگردد- تاریخی به قدمت عصر برنز دارد از اینروست که بعید به نظر می رسد ارتباطی باهم داشته باشند، هرچند می توان اینگونه فرض کرد که در عرض این 300 سال دچار تغییراتی شده و تاثیراتی پذیرفته باشد.
اما زیبایی آن، تعریف مشترک اساطیر ادیان ابراهیمی از درخت حیات و شباهتش با ایگدراسیل است، به شباهت پایان کار یمیر و آغاز خلقت زمین، شباهت لیف و لیفتراسیر به آدم و حوا در آغاز دوباره پس از فرجام خدایان و شباهت والکایری ها و فرشتگان در ادیان ابراهیمی. زیبایی آن شباهت لوکی و ابلیس، علائم رگناروک و پایان کار جهان و شباهتش با رستاخیز و علائم آن، یورمونگاند و فنریر و سایر موجودات اهریمنی هل هایم و شباهتش با دوزخ و موجودات آن است.
زیبایی آن به فضای قهرمان پرور والهالاست در آزگارد و 540 دروازه اش و اینهریرهای شجاع گلچین شده از میادین جنگ مردم نوردیک. اینهریرهای وفادار به فریا و فریر، زیبایی آن در پایان مسحور کننده ویدار، قهرمان منتقم است.


Thursday, December 1, 2016

داستان کبوترهای سفید بر شانه ی انقلابی کاریزما

داستان کبوترهای سفید بر شانه ی انقلابی کاریزما


در جریان انقلاب کوبا، و در پی پیروزی های پیاپی انقلابیون، پیمان آتش بسی بین انقلابیون و ژنرال کانتیلیو رئیس حکومت نظامی و ارتش کوبا و سفارت امریکا بسته شد و آنسلمو آلیگرو میلا به ریاست جمهوری برگزیده شد، و محاکمه باتیستا به جرم جنایات جنگی، جزء مفاد آن پیمان بود، اما خلف وعده امریکا با فراری دادن باتیستا به دومنیکن و خلع میلا توسط ژنرال کانتیلیو و جانشینی کارلوس پیدرا رئیس دیوان عالی و دستگاه قضای باتیستا به ریاست جمهوری که به ضدیت با انقلاب شهره بود، موجب نقض آتش بس شد.
 این نقض پیمان ها، انقلابیون را بر آشفت و موجب شد کاسترو با حفظ فرمان مقابله با غارت ها و خرابکاری های عمومی، آتش بس را نقض کند و به چگوارا و کامیلو سینفوئگوس دستور داد تا ستون های خود را به سمت هاوانا برای تصرف آن شهر به حرکت در آورند و خود نیز وارد شهر سانتیاگو شد و آنرا به تصرف درآورد. در 8 ژانویه 1959 با تثبیت پیروزی انقلاب، فیدل وارد هاوانا شد و در غروب همان روز سخنرانی پیروزی طولانی ای داشت که در جریان آن، یک دسته کبوتر به نشانه آزادی بصورت نمادین در بین جمعیت به آسمان رها شدند و از بین آنها یک کبوتر سفید بر شانه کاستروی 32 ساله نشست و دو کبوتر دیگر بر میز و در برابر میکروفون های مقابل او. حرکتی که از سوی انقلابیون تحسین و وجهه کاسترو، این شخصیت کاریزمای کوبایی را در بین عموم محبوب تر کرد و چهره او را بعنوان یک ناجی بین مردم کوبا معرفی کرد. در مقابل از دید بسیاری دیگر، فرود کبوترهای سفید بر شانه ناجی کوبا، عوامفریبی و نمایشی بود که توسط لوئیس کونته آگوئرو، متحد و دوست فیدل کاسترو ترتیب داده شده بود و او از یک هفته قبل این کبوترها را برای نمایش آماده کرده بود، برخی دیگر نیز میگویند قرار دادن گلوله های سربی بر روی منقار کبوترها باعث سنگینی سر آنها و فرود آنها پس از آزادی بر نزدیک ترین مکان ممکن شد.


اما عکس دیگر از نشستن کبوتر سفید بر شانه های فیدل کاسترو، مربوط است به 30 سال بعد در جشن پیروزی انقلاب کوبا و در جریان سخنرانی ای به یاد آن سخنرانی پیروزی یعنی در تاریخ 8 ژانویه 1989 که نمایش و حرکتی نمادین به یاد آن لحظه باشکوه 30 سال پیش بود.